حافظ و تفاوت زاهد و واعظ
تفاوتی بین زاهد و واعظ وجود دارد و خیلی ها از آن غافل اند. شما فکر می کنید که رقیب اصلی حافظ کدامیک از این دو نفر است؟ خود حافظ با یقین از برتری اش نسبت به واعظ سخن می گوید؛ امّا به زاهد که می رسد دراین که خدا نظرش با حافظ رند است یا با زاهد دچار شک می شود:
زاهد شراب کوثر و حافظ پیاله خواست
تا در میانه خواسته ی خط مقاومت به ما چه میگوید؟ کردگار چیست
یا این که می گوید:
ما و می و زاهدان و تقوا
تا یار سر کدام دارد
یا:
زاهد و عجب و نماز و من و مستی و نیاز
تا تو را خود ز میان با که عنایت باشد
خودش نسبت به رند نظر مثبتی دارد که رندی را انتخاب کرده است، برای همین می گوید:
زاهد غرور داشت سلامت نبرد راه
رند از ره نیاز به دارالسّلام رفت
ولی بعد که دوباره به خدا و رأی او فکر می کند به رندی خودش نیز با شک نگاه می کند، تصمیم می گیرد دلسردی اش را با زاهد قسمت کند. پس می نشیند و به حال هر دو گریه می کند:
زاهد چو از نماز تو کاری نمی رود
هم مستی شبانه و راز و نیاز من
حافظ ز گریه سوخت بگو حالش ای صبا
با شاه دوست پرور دشمن گداز من
و نتیجه می گیرد:
چون حُسن عاقبت نه به رندی و زاهدی است
آن به که کار خود به عنایت رها کنند
برای این که ببینیم چرا حافظ زاهد را به واعظ ترجیح می دهد و خود را از بعضی جهات با او هم سنگ می داند خوب است به برخی از تفاوت های ما بین زاهد و واعظ در کلام حافظ بپردازیم تا رقیب جدی تراو را بهتر بشناسیم:
باید بدانیم که هر آدمی که دارای اطلاعات و یا ادعا و تعصب و یا شغل مذهبی است زاهد به شمار نمی آید؛ البته زاهد ممکن است این خصوصیات را هم داشته باشد. فرق بین واعظ و زاهد فرق بین حرف و عمل است. واعظ در امر تبلیغ، کارش حرف زدن است، زاهد با رفتارش افکار و اعتقاداتش را تبلیغ می کند. واعظ بودن یک شغل است که چه کارش دولتی باشد یا نباشد برای انجام و ادامه ی کار نیازمند مجوز رسمی و دولتی است؛ در حالی که زاهد بودن شغل نیست. زاهد گاه گاهی دیگران را با نصیحت امر به معروف و نهی از منکر می کند، ولی برای این کار دستمزدی نمی گیرد، و در ضمن، تنها با حرف دیگران را نصیحت نمی کند.
زاهد ممکن است خوش سخن باشد، ولی وجود این صفت هیچ ربطی به زهد او ندارد؛ و فقدان آن هم مانع زهد او نیست.
واعظ چون خوب سخن می گوید و برای انجام این کار که حافظ آن را صنعت می نامد آموزش دیده است فقط در حوزه ی سخنوری می تواند رقیب سرسختی برای حافظ باشد که البته شما از نتیجه ی نهایی این رقابت بهتر از من خبر دارید.
حدیث عشق ز حافظ شنو نه از واعظ
اگر چه صنعت بسیار در عبارت کرد
حافظ خودش نیز از بردش در رقابت با واعظ مطمئن است که می گوید:
حافظ آراسته کن بزم و بگو واعظ را
که ببین مجلسم و ترک سر منبر گیر
زاهد به پیمانی که با خدا بسته عمل می کند به همین خاطر زاهد است. وقتی هم که با پیمانه این پیمان را بشکند دیگر زاهد نیست و خودش هم دیگر ادعای زهد نمی کند. حافظ معتقد است که زاهد از ناپختگی اش است که رندی نمی کند؛ اگر پخته شود تازه می شود حافظ.
زاهد خام که انکار می و جام کند
پخته گردد چو نظر بر می خام اندازد
حافظ تنها هنگامی که زاهد دست به سوی پیمانه می برد مطمئن می شود که او هم فرق چندانی با خودش ندارد. برای او کُرکُری می خواند وامیدوار است که این اتفاق بیفتد:
زاهد ایمن مشو از بازی غیرت زنهار
که ره از صومعه تا دیر مغان این همه نیست
زاهدِ پخته سرانجام راهش را به سمت میخانه کج خواهد کرد و همانی می شود که حافظ دلش می خواهد:
زاهد خلوت نشین دوش به میخانه شد
از سر پیمان برفت بر سر پیمانه شد
واعظ و شحنه دست شان معمولاً در دست هم است، در حالی که زاهد با شحنه سر و سرّی و یا سر و کاری ندارد.
واعظ شحنه شناس این عظمت گو مفروش
زان که منزلگه سلطان دل مسکین من است
واعظ دارای شغل و اعتبار رسمی و کارش منوط به مجوز دولتی است. مقامی که زاهد در میان مردم دارد مقامی معنوی و روحانی است.
راز درون پرده ز رندان مست پرس
کاین حال نیست زاهد عالی مقام را
(می خواهد بگوید «حتی اگر مقام زاهد آن قدر عالی شده باشد که خود را به داننده ی غیب نزدیک بداند باز هم آن قدری نمی داند که رندِ مست از سر مستی می داند.»)
زاهد گرچه ممکن است گاهی به گونه ای عمل کند و یا سکوت کند که کمکی به حکام باشد و یا حکام از آن سوء استفاده کنند ولی زهد او هیچ ربطی به تلقی این و آن از رفتار و گفتارش ندارد. در عوض، واعظ وعظ اش را به حکام چیش فروش کرده است و با مِهر و مُهر آنها کار می کند:
واعظ شهر چو مهر ملک و شحنه گزید
من اگر مهر نگاری بگزینم چه شود
ریاکاری واعظ در این است که دیگران را نصیحت به انجام کاری می کند که نه به آن اعتقادی دارد و نه خودش آن را انجام می دهد. در صورتی که ریاکاری زاهد به این است که اعتقادات و عباداتش پیش چشم مردم است. ممکن است در این گونه به چشم آمدن تعمدی نداشته باشد، ولی اگر به عمد می خواهد آنها را به رخ این و آن بکشد می شود زاهد ظاهرپرست. حافظ زاهد ظاهرپرست را متهم به شرکی می کند که ممکن است خودِ زاهد هم از آن بی خبر باشد، و مهم تر از آن این که ممکن است خودِ حافظ هم از آن بَری نباشد.
به هیچ زاهد ظاهرپرست نگذشتم
که زیر خرقه نه زنار داشت پنهانی
(البته زاهد در هر صورت زاهد است. یعنی ریای او در صفتی که شغل به حساب نمی آید باعث تکذیب زهد او نمی شود.)
ولی حافظ دل خونی از ریا کاری واعظان دارد و در خصوص آنان این گونه سخن می گوید:
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می کنند
چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند
در ریاکاری واعظ سودجویی دنیایی وجود دارد، ولی ریاکاری زاهد و یا حتی زهد بدون ریای او براساس تصوراتی است که او از نحوه ی رسیدن به بهشت در ذهن خود دارد.
زاهد اگر به حور و قصور است امیدوار
ما را شرابخانه قصور است و یار حور
واعظ ریاکار بیهوده گوست چون عامل به انچه که می گوید نیست ؛ دلیل اش این است که از بوی حق به مشامش نخورده است، در حالی که عیب زاهد در ظاهرنمایی اوست نه در ظاهر سازی اش.
واعظ ما بوی حق نشنید بشنو این سخن
در حضورش نیز می گویم نه غیبت می کنم
زهد اگر بی ریا باشد چیز بدی نیست تا جایی که حافظ هم خودش را نوعی زاهد می داند. دلیلش این است که برخلاف زاهد ظاهرپرست که حال او را درک نمی کند، او حال زاهد را درک می کند امّا به گونه ای دیگر:
من حالت زاهد را با خلق نخواهم گفت
این قصه اگر گویم با چنگ و رباب اولی
آرزوی حافظ این است که زاهد هم حال او را درک کند و بفهمد که زاهدی و رندی تفاوت شان بیش تر صوری است:
یا رب آن زاهد خودبین که بجز عیب ندید
دود آهیش در آیینه ی ادراک انداز
خوب، این چه نفعی برای حافظ دارد؟
اگر زاهد خودبین خودبینی را کنار بگذارد و فقظ عیب حافظ را نبیند و حُسن اش را نیز ببیند دیگر حافظ را از خودی ها به حساب می آورد. ولی حافظ چه حُسنی دارد که باید چشم زاهد را بگیرد؟ خودش می گوید:
زاهد ار رندی حافظ نکند فهم چه شد
دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند
به نظر من، منظور حافظ این است که زاهد فکر می کند شیطان سراغ افرادی مانند حافطِ رند می رود، در صورتی که شیطان از کسانی که قران می خوانند می گریزد. و حافظ هم برای این که به زاهد بفهماند که نسبت به او بیهوده ظنّ بد برده است بالاخره ریایی می ورزد و می گوید که «بله! ما هم قران می خوانیم. چه خیال کرده ای؟»
بعید است با توجه به ابیات دیگری که حافظ در معرفی زاهد در غزلیاتش دارد منظورش از «دیو» خود زاهد باشد. بد نیست که تمام غزلی را که این بیت از آن گرفته شده است در اینجا بخوانید و همچنان منتظر بررسی بیت پنجم از غزل مورد بررسی این صفحه بمانید:
در نظربازی ما بی خبران حیرانند
من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند
عاقلان نقطه ی پرگار وجودند ولی
عشق داند که در این دایره سرگردانند
جلوه گاه رخ او دیده ی من تنها نیست
ماه و خورشید همین آینه می گردانند
عهد ما با لب شیرین دهنان بست خدا
ما همه بنده و این قوم خداوندانند
مفلسانیم و هوای می و مطرب داریم
آه اگر خرقه ی پشمین به گرو نستانند
وصل خورشید به شبپره ی اعمی نرسد
که در آن آینه صاحب نظران حیرانند
لاف عشق و گله از یار زهی لاف دروغ
عشقبازان چنین مستحق هجرانند
مگرم چشم سیاه تو بیاموزد کار
ورنه مستوری و مستی همه کس نتوانند
گر به نزهتگه ارواح برد بود تو باد
عقل و جان گوهر هستی به نثار افشانند
زاهد ار رندی حافظ نکند فهم چه شد( یا به روایت احمد شاملو «چه باک؟»)
دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند
گر شوند آگه از اندیشه ی ما مغبچگان
بعد از این خرقه ی صوفی به گرو نستانند
انواع خطوط حمایت و مقاومت
هم چنین در نظر داشته باشید که بهتره است به جای خط از محدود استفاده کنیم و این طور فکر نکنید که تا زمانی که قیمت به خط دقیقا برخورد نکرده است اتفاقی نمی افتید بلکه باید بدانید ممکن است در محدوده 5 درصدی قبل از رسیدن به آن خط قیمت واکنش داده و جهت عوض می شود.
برای دیدن چارت سهام های مختلف می توانید هم از سایت TSETMC ویا سایت موج سوم یا دیگر سایت های مشابه استفاده کنید
مراحل رسم خطوط حمايت و مقاومت استاتيک
1- پیدا کردن یک سقف یا کف
2- رسم خط افقی در آن قیمت
به شکل زیر دقت کنید :
نکته مهم درباره این خطوط :
ماهیت این خطوط می تواند عوض شود ( یعنی یک خط افقی که در ابتدا به عنوان مقاومت رسم شده است می تواند بعد از شکسته شدن ، به عنوان حمایت عمل کند مثل شکل بالا )
چه زمان هایی این خطوط سیگنال های قوی تری به ما می دهند
1- هرچه از تایم فریم های بالاتری استفاده کنیم این خطوط حمایت و مقاومت قوی تر محسوب می شوند و احتمال واکنش نمودار به آن خطوط بیشتر می باشد
احتمال واکنش قیمت به یک مقاومت که در تایم فریم هفتگی رسم شده است بسیار بیشتر از یک مقاومت که در تایم فریم روزانه رسم شده است می باشد ( خوب در نظر داشته باشید اگر مثلا شما در تایم فریم روزانه خریدو فروش می کنید، می تواند به تایم فریم هفتگی رفته و خطوط حمایت و مقاومت را رسم کنید و بعد برگردید به تایم فریم روزانه و خریدو فروش خود را آنجا انجام دهید)
2- هرچه تعداد برخورد با یک خط خاص در گذشته بازار بیشتر باشد آن حمایت یا مقاومت قوی تری ایجاد کرده و احتمال واکنش قیمت را بیشتر می شود
نکته مهم
هم چنین برای ورود یا خروج ، حتما از ابزار های دیگر هم استفاده کنید تا احتمال واکنش قیمت بیشتر شود
همان طور که مثال بالا می بینید بعد از تشکیل شدن سقف A ما می توایم یک خط افقی به عنوان مقاومت رسم کنیم
در نقطه B ، قیمت قبل از برخورد به این خط واکنش داده و به پایین نزول کرده است ( پس در نظر گرفتن یک محدوده مقاومت و حمایت بسیار مهم می باشد )
در شکل بالا بعد از شکل گرفتن کف A می توان خط حمایت را رسم کرد و می بینید که در اینده نمودار تا نزدیک این خط پایین آمده ولی نتوانسته آن را بشکند و دوباره به سمت بالا صعود کرده است
خطوط حمایت و مقاومت داینامیک
همان طور که در قسمت بالا متوجه شدید خطوط استاتیک برای رسم فقط به یک کف یا سقف نیاز داشتند و خطوط استایک ، خطوطی افقی هستند
برای رسم خطوط داینامیک نیاز به حداقل 2 کف یا 2 سقف داریم و بر خلاف خطوط استاتیک ، خطوط داینامیک داری شیب هستند
نکته ای که بهتر است با آن آشنا بشیم
خطوط روند نوعی خاصی از خطوط داینامیک می باشد که اگر در یک روند صعودی 2 کف را بهم وصل کنیم به خط روند صعودی می رسیم ولی اگر در همان روند صعودی دو سقف را بهم وصل کنیم به مقاومت داینامیک می رسیم و در روند نزولی هم برعکس روند صعودی می باشد
چه زمان هایی این خطوط سیگنال های قوی تری به ما می دهند
1- هرچه از تایم فریم های بالاتری استفاده کنیم این خطوط حمایت و مقاومت قوی تر محسوب می شوند و احتمال واکنش نمودار به آن خطوط بیشتر می باشد
2- هرچه کف ها یا سقف های بیشتری در ایجاد خطوط داینامیک استفاده شود باعث می شود این خطوط سیگنال های قوی تری ایجاد کند
در نظر داشته باشید هرچه شیب این خطوط خط مقاومت به ما چه میگوید؟ ملایم تر باشد این خطوط سیگنال های قوی تر ایجاد می کند و بهتر است خط هایی که شیب آن ها بیشتر از 45 دریجه می باشد را حساب نکنیم زیرا احتمال واکنش قیمت به این خطوط بسیار کم می باشد.
خط روند صعودی :
خط مقاومت داینامیک
خط روند نزولی
خط حمایت داینامیک
اینو در نظر داشته باشین که حدود 700 سهم در بازار وجود دارد که اگر هم نمودار تعدیل شده و هم تعدیل نشده( حدود 1400 نمودار ) را بخواهید بررسی کنید ساعت ها وقت شما را میگیرد
اما شما می توانید با استفاده از سامانه هوشمند تحلیل تکنیکال موج سوم، نه تنها خطوط حمایت و مقاومت بلکه بسیاری سینگال های قوی تر مثل واگرایی ، کانال ، فیبوناچی های مختلف ( ریتریسمنت ، اکستنشن و اکسپنشن ) و … را در کمتر از یک ثانیه پیدا کنید
آموزش پیدا کردن خطوط حمایت و مقاومت استاتیک و داینامیک در پلتفرم موج سوم
در قدم اول وارد سایت موج سوم می شوید
با کلیک بروی 10 روز اشتراک رایگان خط مقاومت به ما چه میگوید؟ یا ورود برای کسانی که اشتراک دارن، وارد پنل کاربری موج سوم می شود
از بخش تکنیکال پیشرفته می توانید تمامی سیگنال های خطوط روند و خطوط حمایت و مقاومت استاتیک را مشاهده کنید و با انتخاب سیگنال های مورد نظر، و زدن جستجو وارد بخش سیگنال ها می شوید
و سرانجام در اين قسمت تعداد سهام هايي که در هر صنعت داراي سيگنال هاي مورد نظر شما مي باشد را مشاهده مي کنيد و با زدن باز کن مي توانيد جزئيات بيشتري از جمله اسم نماد، تاريخ سيگنال، نوع نمودار و … را مشاهده کنيد
و يکي از جذابيت هاي اين پلتفرم اين است که با کليک بروي نمودار مي توانيد سيگنال مورد نظر را همراه با رسم روي نمودار به صورت خودکار مشاهده کنيد
و در انتها حتی شما می توانید با ترکیب کردن سیگنال های مختلف و ساختن استراتژی متنوع و اگاهی لحظه ای به صورت پیامک از اخرین موقعیت های خرید و فروش خود داشته باشید
هندو = مجازا زلف سیاه
رفت رفت = تکرار کلمه کنایه از اینکه مهم نیست
پدید آمد = آشکار شد
پشمینه پوش = درویش
پای دار = استقامت داشته باش
معنی بیت 1: اگر از دست زلف سیاه تو گناهی سرزده است ، مجازاتش نکنند و اگر از خال سیاه او برما ستم شد، چیزی نیست ما آزرده نمی شویم.
معنی بیت 2: اگر آتش عشق به خرمن هستی درویش پشمینه پوش زده شد، جای شکایت نمی باشد و اگر ستم سلطان کامروای کشور برگدایی رسید چیز مهمی نیست!
معنی بیت 4: ای دل در آیین عشقبازی باید بردبار و صبور بود و استقامت باید داشت. اگر دلتنگی پدید آید آسان باید شمرد و گناه را نادیده باید گرفت.
از شرح جلالی
(1) اگر از زلف سیاه و خوشبوی تو خطایی و از خال سیاه روی تو، به ما ستمی رسید گذشت و تمام شد.
(2) اگر جرقه عشق خرمن هستی درویشی را سوزانید و پادشاهی کامروا برگدایی جفا کرد، گذشت و تمام شد.
(3) اگر دلی زیر بار ناز و عشوه دلبری به ستوه آمد و میان عاشق و معشوقی برخوردی صورت گرفت، گذشت و تمام شد.
(4) سخنچینان سبب ملامت خاطرها شدند و به سبب آن اگر میان همنشینان ناسزایی رد و بدل گردید، گذشت وتمام شد.
(5) در راه سیر و سلوک و معرفت به اسرار حق، رنجش خاطر معنا و مفهومی ندارد. باده پیشآر که هر کدورتی، چون به صفا و آشتی کشید، گذشت و تمام شد.
(6) ای دل، لازمه عشقبازی تحمل و بردباری است. استقامت داشته باش. اگر ملال و اندوهی در میان بود یا خطایی پیش آمده بود گذشت و تمام شد.
(7) به واعظ بگو از حافظ بدگویی نکند. او ازاین خانقاه (شهر) به دررفت. برای پای آزادی بندی متصور نیست به هرکجا رفت رفت. گذشت و تمام شد.
از پایداری فعل پای داشتن یعنی مقاومت کردن را داریم که فراموش شده است ،
با درود
من حافظ خوانم و همیشه قبل از خواب یک غزل میخوانم از حافظ یا گاهی فروغ ولی این غزل رابرای بار اول دیدم ! واقعا لذت ناک بود آن هم با شرایط روحی من
لذت می شود خوشی و وشی و گوارایی
این غزل نیازی به ترجمه و تفسیر نداره . خیلی واضح بود .
حافظ و تفاوت زاهد و واعظ
تفاوتی بین زاهد و واعظ وجود دارد و خیلی ها از آن غافل اند. شما فکر می کنید که رقیب اصلی حافظ کدامیک از این دو نفر است؟ خود حافظ با یقین از برتری اش نسبت به واعظ سخن می گوید؛ امّا به زاهد که می رسد دراین که خدا نظرش با حافظ رند است یا با زاهد دچار شک می شود:
زاهد شراب کوثر و حافظ پیاله خواست
تا در میانه خواسته ی کردگار چیست
یا این که می گوید:
ما و می و زاهدان و تقوا
تا یار سر کدام دارد
یا:
زاهد و عجب و نماز و من و مستی و نیاز
تا تو را خود ز میان با که عنایت باشد
خودش نسبت به رند نظر مثبتی دارد که رندی را انتخاب کرده است، برای همین می گوید:
زاهد غرور داشت سلامت نبرد راه
رند از ره نیاز به دارالسّلام رفت
ولی بعد که دوباره به خدا و رأی او فکر می کند به رندی خودش نیز با شک نگاه می کند، تصمیم می گیرد دلسردی اش را با زاهد قسمت کند. پس می نشیند و به حال هر دو گریه می کند:
زاهد چو از نماز تو کاری نمی رود
هم مستی شبانه و راز و نیاز من
حافظ ز گریه سوخت بگو حالش ای صبا
با شاه دوست پرور دشمن گداز من
و نتیجه می گیرد:
چون حُسن عاقبت نه به رندی و زاهدی است
آن به که کار خود به عنایت رها کنند
برای این که ببینیم چرا حافظ زاهد را به واعظ ترجیح می دهد و خود را از بعضی جهات با او هم سنگ می داند خوب است به برخی از تفاوت های ما بین زاهد و واعظ در کلام حافظ بپردازیم تا رقیب جدی تراو را بهتر بشناسیم:
باید بدانیم که هر آدمی که دارای اطلاعات و یا ادعا و تعصب و یا شغل مذهبی است زاهد به شمار نمی آید؛ البته زاهد ممکن است این خصوصیات را هم داشته باشد. فرق بین واعظ و زاهد فرق بین حرف و عمل است. واعظ در امر تبلیغ، کارش حرف زدن است، زاهد با رفتارش افکار و اعتقاداتش را تبلیغ می کند. واعظ بودن یک شغل است که چه کارش دولتی باشد یا نباشد برای انجام و ادامه ی کار نیازمند مجوز رسمی و دولتی است؛ در حالی که زاهد بودن شغل نیست. زاهد گاه گاهی دیگران را با نصیحت امر به معروف و نهی از منکر می کند، ولی برای این کار دستمزدی نمی گیرد، و در ضمن، تنها با حرف دیگران را نصیحت نمی کند.
زاهد ممکن است خوش سخن باشد، ولی وجود این صفت هیچ ربطی به زهد او ندارد؛ و فقدان آن هم مانع زهد او نیست.
واعظ چون خوب سخن می گوید و برای انجام این کار که حافظ آن را صنعت می نامد آموزش دیده است فقط در حوزه ی سخنوری می تواند رقیب سرسختی برای حافظ باشد که البته شما از نتیجه ی نهایی این رقابت بهتر از من خبر دارید.
حدیث عشق ز حافظ شنو نه از واعظ
اگر چه صنعت بسیار در عبارت کرد
حافظ خودش نیز از بردش در رقابت با واعظ مطمئن است که می گوید:
حافظ آراسته کن بزم و بگو واعظ را
که ببین مجلسم و ترک سر منبر گیر
زاهد به پیمانی که با خدا بسته عمل می کند به همین خاطر زاهد است. وقتی هم که با پیمانه این پیمان را بشکند دیگر زاهد نیست و خودش هم دیگر ادعای زهد نمی کند. حافظ معتقد است که زاهد از ناپختگی اش است که رندی نمی کند؛ اگر پخته شود تازه می شود حافظ.
زاهد خام که انکار می و جام کند
پخته گردد چو نظر بر می خام اندازد
حافظ تنها هنگامی که خط مقاومت به ما چه میگوید؟ زاهد دست به سوی پیمانه می برد مطمئن می شود که او هم فرق چندانی با خودش ندارد. برای او کُرکُری می خواند وامیدوار است که این اتفاق بیفتد:
زاهد ایمن مشو از بازی غیرت زنهار
که ره از صومعه تا دیر مغان این همه نیست
زاهدِ پخته سرانجام راهش را به سمت میخانه کج خواهد کرد و همانی می شود که حافظ دلش می خواهد:
زاهد خلوت نشین دوش به میخانه شد
از سر پیمان برفت بر سر پیمانه شد
واعظ و شحنه دست شان معمولاً در دست هم است، در حالی که زاهد با شحنه سر و سرّی و یا سر و کاری ندارد.
واعظ شحنه شناس این عظمت گو مفروش
زان که منزلگه سلطان دل مسکین من است
واعظ دارای شغل و اعتبار رسمی و کارش منوط به مجوز دولتی است. مقامی که زاهد در میان مردم دارد مقامی معنوی و روحانی است.
راز درون پرده ز رندان مست پرس
کاین حال نیست زاهد عالی مقام را
(می خواهد بگوید «حتی اگر مقام زاهد آن قدر عالی شده باشد که خود را به داننده ی غیب نزدیک بداند باز هم آن قدری نمی داند که رندِ مست از سر مستی می داند.»)
زاهد گرچه ممکن است گاهی به گونه ای عمل کند و یا سکوت کند که کمکی به حکام باشد و یا حکام از آن سوء استفاده کنند ولی زهد او هیچ ربطی به تلقی این و آن از رفتار و گفتارش ندارد. در عوض، واعظ وعظ اش را به حکام چیش فروش کرده است و با مِهر و مُهر آنها کار می کند:
واعظ شهر چو مهر ملک و شحنه گزید
من اگر مهر نگاری بگزینم چه شود
ریاکاری واعظ در این است که دیگران را نصیحت به انجام کاری می کند که نه به آن اعتقادی دارد و نه خودش آن را انجام می دهد. در صورتی که ریاکاری زاهد به این است که اعتقادات و عباداتش پیش چشم مردم است. ممکن است در این گونه به چشم آمدن تعمدی نداشته باشد، ولی اگر به عمد می خواهد آنها را به رخ این و آن بکشد می شود زاهد ظاهرپرست. حافظ زاهد ظاهرپرست را متهم به شرکی می کند که ممکن است خودِ زاهد هم از آن بی خبر باشد، و مهم تر از آن این که ممکن است خودِ حافظ هم از آن بَری نباشد.
به هیچ زاهد ظاهرپرست نگذشتم
که زیر خرقه نه زنار داشت پنهانی
(البته زاهد در هر صورت زاهد است. یعنی ریای او در صفتی که شغل به حساب نمی آید باعث تکذیب زهد او نمی شود.)
ولی حافظ دل خونی از ریا کاری واعظان دارد و در خصوص آنان این گونه سخن می گوید:
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می کنند
چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند
در ریاکاری واعظ سودجویی دنیایی وجود دارد، ولی ریاکاری زاهد و یا حتی زهد بدون ریای او براساس تصوراتی است که او از نحوه ی رسیدن به بهشت در ذهن خود دارد.
زاهد اگر به حور و قصور است امیدوار
ما را شرابخانه قصور است و یار حور
واعظ ریاکار بیهوده گوست چون عامل به انچه که می گوید نیست ؛ دلیل اش این است که از بوی حق به مشامش نخورده است، در حالی که عیب زاهد در ظاهرنمایی اوست نه در ظاهر سازی اش.
واعظ ما بوی حق نشنید بشنو این سخن
در حضورش نیز می گویم نه غیبت می کنم
زهد اگر بی ریا باشد چیز بدی نیست تا جایی که حافظ هم خودش را نوعی زاهد می خط مقاومت به ما چه میگوید؟ داند. دلیلش این است که برخلاف زاهد ظاهرپرست که حال او را درک نمی کند، او حال زاهد را درک می کند امّا به گونه ای دیگر:
من حالت زاهد را با خلق نخواهم گفت
این قصه اگر گویم با چنگ و رباب اولی
آرزوی حافظ این است که زاهد هم حال او را درک کند و بفهمد که زاهدی و رندی تفاوت شان بیش تر صوری است:
یا رب آن زاهد خودبین که بجز عیب ندید
دود آهیش در آیینه ی ادراک انداز
خوب، این چه نفعی برای حافظ دارد؟
اگر زاهد خودبین خودبینی را کنار بگذارد و فقظ عیب حافظ را نبیند و حُسن اش را نیز ببیند دیگر حافظ را از خودی ها به حساب می آورد. ولی حافظ چه حُسنی دارد که باید چشم زاهد را بگیرد؟ خودش می گوید:
زاهد ار رندی حافظ نکند فهم چه شد
دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند
به نظر من، منظور حافظ این است که زاهد فکر می کند شیطان سراغ افرادی مانند حافطِ رند می رود، در صورتی که شیطان از کسانی که قران می خوانند می گریزد. و حافظ هم برای این که به زاهد بفهماند که نسبت به او بیهوده ظنّ بد برده است بالاخره ریایی می ورزد و می گوید که «بله! ما هم قران می خوانیم. چه خیال کرده ای؟»
بعید است با توجه به ابیات دیگری که حافظ در معرفی زاهد در غزلیاتش دارد منظورش از «دیو» خود زاهد باشد. بد نیست که تمام غزلی را که این بیت از آن گرفته شده است در اینجا بخوانید و همچنان منتظر بررسی بیت پنجم از غزل مورد بررسی این صفحه بمانید:
در نظربازی ما بی خبران حیرانند
من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند
عاقلان نقطه ی پرگار وجودند ولی
عشق داند که در این دایره سرگردانند
جلوه گاه رخ او دیده ی من تنها نیست
ماه و خورشید همین آینه می گردانند
عهد ما با لب شیرین دهنان بست خدا
ما همه بنده و این قوم خداوندانند
مفلسانیم و هوای می و مطرب داریم
آه اگر خرقه ی پشمین به گرو نستانند
وصل خورشید به شبپره ی اعمی نرسد
که در آن آینه صاحب نظران حیرانند
لاف عشق و گله از یار زهی لاف دروغ
عشقبازان چنین مستحق هجرانند
مگرم چشم سیاه تو بیاموزد کار
ورنه مستوری و مستی همه کس نتوانند
گر به نزهتگه ارواح برد بود تو باد
عقل و جان گوهر هستی به نثار افشانند
زاهد ار رندی حافظ نکند فهم چه شد( یا به روایت احمد شاملو «چه باک؟»)
دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند
گر شوند آگه از اندیشه ی ما مغبچگان
بعد از این خرقه ی صوفی به گرو نستانند
جمشید پیمان
گر زدست زلف مشکینت خطائی رفت، رفت
ور ز هندوی شما بر ما جفائی رفت رفت
در این بیت هندو کنایه از سیاه بودن است. اما مقصود از "هندوی شما "،چیست؟ آیا به زلف سیاه اشاره دارد یا خال سیاه و یا چشم سیاه.چنین می اندیشم که در این جا اشاره حافظ به زلف سیاه نیست. زیرا در مصرع نخست کار زلف را روشن کرده است . بین خال هندو و هندوی چشم ، من شخصا دومی را ترجیح می دهم. هر چند که حافظ در جای دیگر به خال هندو اشاره کرده است. اما غمزه و ناز چشم معشوق است که که مرتکب جفا می شود و نه خال . حافظ می فرماید:
چشمت به غمزه ما را خون خورد و می پسندی
جانا روا نباشد خونریز را حمایت
امیر خسرو دهلوی می گوید:
از شبروان کویت، هر گوشه ای و آهی
واز هندوان چشمت،هر غمزه در کمینی
و هم او در جای دیگر گوید:
زآن غمزه عزم کین مکن،تاراج عقل و دین مکن
تاراج دین تلقین مکن، آن هندویِ بی باک را.
با توجه به این قرائن و تاکید بر این که تکرار موقعیت زلف در مصرع دوم به زیبائی و شیوائی شعر لطمه میزند، نظرم این است که مقصود حافظ از هندو در این بیت چشم سیاه معشوق است.
توان نظامی مقاومت جلوی جنگ لبنان و رژیم صهیونیستی را گرفت/ مصاحبه اختصاصی
به گزارش خبرگزاری تسنیم، این گفتوگو بهبهانه توافق ترسیم مرزهای دریایی میان لبنان و رژیم صهیونیستی که روز پنجشنبه 5 آبان امضا شد، صورت گرفت.
در ادامه ویدیو و متن کامل این گفتوگو میآید:
تسنیم: آقای دکتر، ابتدا درباره پیامدهای مثبتی که این توافق بههمراه داشت صحبت کنیم، تحلیل شما دراینباره چیست؟
هشام جابر: بهنظر من این توافق برای لبنان موفقیتآمیز نبود؛ زیرا تنها نتیجه مثبت این توافق، جلوگیری از جنگ بود. درگیری بر سر میادین گازی در آبهای مشترک میتوانست باعث تشدید درگیریها شود و تا آستانه درگیری نظامی و شکلگیری جنگ پیش رود، این تنها موفقیت و پیامد مثبت توافق بود، اما درباره نتایج مثبت دیگر برای لبنان باید بگویم که من به چنین چیزی اعتقاد ندارم. لبنان دارای میادین انرژی بسیاری در آبهایی است که توافق درباره آنها صورت گرفته است. لبنان دارای میادین انرژی مشخصی است که عدد آنها به 29 خط میرسد.
زمانی که من کار خود را در ارتش لبنان آغاز کردم، افسران متخصص دیگری نیز در آن زمان در ارتش فعالیت میکردند. اخیراً ژنرال یاسین مسئولیت این پرونده را بهعهده گرفت، همانطور که ریاست هیئت لبنانی مذاکرهکننده را نیز بهعهده داشت و بهمدت 8 یا 9 سال تا سال 2020 در این زمینه تلاش صورت گرفت و"هوکشتاین" میانجیگر آمریکایی درباره آن چنین گفت: valid solid، یعنی پرونده سنگین.
این پرونده پس از سال 2010 تا 2011، زمانی که توافق بهروی خط 23 صورت گرفت و در سال 2019 ثابت کرد که خطوط انرژی لبنان به 29 خط میرسد، در حقیقت در جنوب خط 23 قرار میگیرد، بر این اساس خط 23 مرزهای خشکی را تعیین میکرد. بخش B1، مرزهای لبنان و فلسطین اشغالی را مشخص میکرد؛ از زمان توافق ترودوس در سال 1949 تا پیش از سال 1922 که انگلیسیها و فرانسویها مرزهای لبنان و منطقه را ترسیم کردند و به مرزهای "الناقوره" یعنی B1 معروف است و از B1 به بعد مرزهای آبی لبنان آغاز میشود. مدارک ارتش شامل نقشهها و مستندات بریتانیایی است که عکسهای هوایی، تصاویر ماهوارهای و سایر خط مقاومت به ما چه میگوید؟ اسناد را در بر میگیرد و نشاندهنده خطوط 23 میشود. این خطوط از میدان انرژی کاریش میگذرد و این اسناد نشان میداد سهم لبنان در میادین کاریش 60 درصد و سهم اسرائیل 40 درصد است.
تسنیم: آیا چنین چیزی در توافق اخیر لحاظ شد؟
هشام جابر: در این توافق میدان کاریش بهطور کامل به اسرائیل تحویل داده شد و میدان قانا هم برای لبنان در نظر گرفته شد؛ آن هم نه بهصورت کامل، زیرا برای اسرائیل نیز سهم در نظر گرفته خط مقاومت به ما چه میگوید؟ شد، این موضوع چگونه برای لبنان بهعنوان موفقیت تلقی میشود؟ این موضوع بهطور خلاصه تنها موفقیتی سیاسی برای سیاستمداران لبنانی بهشمار میرود. نماینده آمریکا به لبنان سفر کرد و با تهدید و ترغیب با طبقه سیاسی لبنان گفتوگو کرد و همانطور که میدانید این طبقه سیاسی منافع مشترکی با آمریکا دارد و نگران تحریمهای آمریکا و مجازات آنهاست، بنابراین دولتمردان توافق کردند که میانجیگر و نماینده آمریکا را راضی کنند.
تسنیم: البته اسرائیل بر این باور است که میدان قانا نیز به این رژیم اشغالی تعلق دارد؛ در این شرایط نقش مقاومت لبنان در فرایند این توافق چه بود؟
هشام جابر: مقاومت از وقوع جنگ جلوگیری کرد، ابتدا باید یادآوری کنم نیروی مقاومت با بهکارگیری وسایل جنگی از جمله پهپادها و قایقهای جنگی باعث شد اسرائیل از لبنان بترسد. باید اذعان کنم اسرائیل نمیخواهد اما برای تحریک هم که شده آماده است تا موشکهای مقاومت به مناطق این رژیم اصابت کند، زیرا این گونه میتواند نقش مدافع را به خود بگیرد، خط مقاومت به ما چه میگوید؟ اما خلاصه بگویم، اسرائیل میداند جنگ با لبنان بسیار هزینهبر است و آمریکا نیز در زمان حاضر آمادگی حمایت از اسرائیل را در این شرایط ندارد؛ زیرا به چین و روسیه مشغول است.
تسنیم: اگر ترسیم مرزهای آبی لبنان صورت گیرد، آیا این مرزهای آبی، ترسیم مرزهای خشکی لبنان را نیز شامل میشود؟
هشام جابر: مرزهای خشکی به هیچ گونه تعیین و ترسیم نیاز ندارد. از سال 1949 براساس توافق ترودوس، مرزهای لبنان مشخص شد. مرزهای خشکی باید تثبیت شود، نه ترسیم! زیرا نشانهها بر نقشهها و اسناد موجود است، هنگامی که اسرائیل از سال 49 به بعد پیدرپی به لبنان حمله کرد و اراده لبنان و زمینهای کشاورزی لبنان را نشانه گرفت، سپس یا خط ترسیمشده از سوی سازمان ملل موسوم به خط آبی سال 2000 شکل گرفت که اسرائیل ادعا میکرد تعیینکننده مرز آن است. خط آبی در اراضی و زمینهای لبنان است و میان آن خط و اسرائیل مسافتها فاصله است؛ بنابراین اسرائیل به لبنان تجاوز کرده است.
تسنیم: حتی در خط آبی نیز اسرائیل اقدام به اشغال کرده است؟
هشام جابر: بله، کاملاً واضح است.
تسنیم: با وجود این، لبنان در اراضی اشغالی نیز سهم دارد؟
هشام جابر: بله، این امر کاملاً روشن است. هزاران هکتار زمین اشغالی در اختیار اسرائیل قرار گرفته است که مدعیان لبنانی دارد، اما نمیتوانند آنها را پس بگیرند زیرا اسرائیل بر آنها چنگ انداخته است. من بهعنوان ناظر و پژوهشگر امیدوار بودم دولتمردان لبنانی دستبالا را داشته باشند و به دشمن اسرائیلی فشار بیاورند تا به توافقی جامع دست پیدا کنند. ما باید در این توافق با نظارت آمریکا، موفق میشدیم به خط 29 و نه خط 23 و هرچه بالاتر دست پیدا کنیم، باید به آنها نشان داده میشد توافق ترودوس نشانگر مرزها و سرزمین لبنان است و بر اساس آن اسرائیل را از اراضی خود بیرون میکردیم؛ زیرا مرزها کاملاً مشخص است و نیاز به جستوجو ندارد.
آنچه پیش آمد، ما از زمینهای خشکی خود گذشتیم و اسرائیل بر آنها مسلط شد و با اسرائیل به توافق مرزهای آبی رسیدیم که خسارتهایی برای لبنان بهدنبال داشت، این موضوع نظر من تنها نیست بلکه کارشناسان نیز از جمله دکتر اسحاق الخلیفی که روزانه با او در تماس هستم، همین موضوع را تأیید میکند. ایشان که پژوهشگر هستند و پژوهشهای بسیاری در زمینه نقشهها داشته است، موافق پروندهای بودند که ارتش لبنان آن را بهریاست بسام یاسین به انجام رسانده بود. همه این پژوهشها و پروندهها و نظر کارشناسان از جمله اسحاق الخلیفی نادیده گرفته شد و توافق بر اساس روابط سیاسی و نظر نماینده آمریکایی اتفاق افتاد و نتیجه آن این شد که پیش از این توضیح دادم.
تسنیم: آیا این موضوع میتواند مقدمهای برای عادیسازی روابط لبنان با اسرائیل باشد؟
هشام جابر: این مشارکت و توافق نشان میدهد که رابطهای شکل گرفته است. من پیش از این نیز تصریح کردم حتی اگر منجر به رنجش کسی شود، گفتم "ما از میادین انرژی خود گذشتیم اما تنها چیزی که به دست آوردیم و خیال ملت لبنان از آن راحت شد، جلوگیری از شروع جنگ بود، زیرا هیچکس بهدنبال جنگ نبود".
ما به اسرائیل میادینی دادیم که حق ملت لبنان بود اما دولت آن را به دست نیاورد. این توافق با حمایت آمریکا شکل گرفت و رئیس جمهور آمریکا، جو بایدن بهصورت پیگیر این موضوع را دنبال میکرد و پس از آن هوکشتاین.
تسنیم: اهداف آمریکا در خصوص این توافق چه بود؟
هشام جابر: بایدن در این توافق سه هدف اساسی را دنبال میکرد، تا جایی که با میشل عون تماس گرفت و توافق را به او تبریک گفت. چگونه ممکن است رئیس جمهور آمریکا برای این امر با تماس تلفنی تبریک بگوید؟ این امر بهمنزله توجه بایدن به توافق است؛ اما چرا؟ زیرا همانطور که گفتم از درگیری نظامی میان حزبالله و اسرائیل میترسید؛ همین موضوع درباره اسرائیل نیز صحت دارد. دوم اینکه، آمریکا و اسرائیل در تلاش هستند بهسرعت از این میادین گاز استخراج کنند و به اروپا برسانند در برههای که به گاز روسیه دسترسی ندارند. سوم اینکه، رئیس جمهور آمریکا انتخابات، پیشِرو دارد و دموکراتها نیز انتخابات کنگره را پیشِرو دارند، بنابراین بایدن در تلاش است به آمریکاییها ثابت کند موفقیتی تاریخی با این توافق رقم زده است.
تسنیم: در واقع بایدن میخواهد بگوید که "من به توافقی دست یافتم که هیچ یک از رؤسای جمهور پیشین آمریکا آن را محقق نکردند".
مادر:وقتی راضی شدم، در سوریه شهید شد/برادر:دوربین و اسلحه؛ هر دو را در خط مقاومت به کار گرفت
شهید تقی ارغوانی یکی از کارمندان روابط عمومی شهرداری منطقه 21 تهران بود که برای دفاع از حریم اهل بیت(ع) چندی پیش داوطلبانه عازم سوریه شد و توسط نیروهای تروریستی و تکفیری به شهادت رسید. شهید ارغوانی اولین شهید مدافع حرم شهرداری تهران و نخستین شهید شهرک وردآورد تهران محسوب میشود. او همچنین یکی از عکاسان خبری بود که به صورت افتخاری با خبرگزاریهای کشور در موضوعات مختلف همکاری داشت. شهید تقی ارغوانی فرمانده گردان بیت المقدس پایگاه خط مقاومت به ما چه میگوید؟ شهید یزدی حوزه 205 ناحیه میثم تمار در منطقه 21 تهران بود. از این شهید یک پسر 12 ساله به یادگار مانده است.
صادق ارغوانی برادر شهید مدافع حرم محمد تقی ارغوانی در گفتگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، میگوید: من و برادرم خیلی با هم سر موضوعات مختلف کلنجار میرفتیم. یک خصوصیتی که هیچوقت از ذهنم نمیرود و همیشه برای خود من ارزشمند و الگو بود، اینست که واقعا بی ریا کار میکرد. نه از این جهت که برادرم هست این را بگویم، نه؛ حتی اگر از دوستان و نزدیکان هم بپرسید روی این موضوع تاکید خواهند کرد. هر کاری که برای مراسمات مذهبی چه در مسجد و چه در پایگاه بسیج از دستش برمیآمد، انجام میداد و دریغ نمیکرد. من فکر میکنم یکی از بارزترین خصوصیتش همین بود که خالصانه کار میکرد. من خودم این روحیه را ندارم و شاید توقع داشته باشم که کسی در مقابل کاری که انجام میدهم از من تشکر کند اما او اینگونه نبود. برادرم از اول مراسم تا آخر آن کارها را انجام میداد و کار تکمیل شده تحویل میداد.
برادر شهید: ما این روزها به حال خودمان گریه میکنیم/تقی در سفر سوریه یکی از فرماندهانش را نجات داد
او چنین ادامه میدهد: اگر اشک یا گریهای هست. به حال خودم گریه میکنم. بالاخره راهی باز شده و میتوانیم ثابت کنیم که چند مرده حلاجیم. این شهدا توانستند. رفتند و خودشان را ثابت کردند و مزدشان را هم گرفتند. ما ماندهایم با این خط مقاومت به ما چه میگوید؟ میدان. به نظر من میدان سادهای نیست. شاید من نوعی، ادعا میکنم که دوست دارم بروم سوریه و در آن صحنه باشم ولی کسی که در صحنه است خودش میتواند درک کند که چه مشکلاتی در آنجا وجود دارد.
صادق ارغوانی به حماسههای برادر در سفرش به سوریه اشارهای کرده و میگوید: تقی دومین بار بود که به این ماموریت میرفت. دوستانش که صحبت میکردند همیشه روی این موضوع صحه میگذاشتند. از کمک به دیگران اصلا دریغ نمیکرد. مرتبه اولی که به سوریه رفته بود جریانی پیش آمده و باعث شده بود یکی از فرماندهش نجات پیدا کند. او زخمی شده بود و به هر زحمتی بود تقی او را به عقب منتقل کرد. خیلی سخت است که انسان بخواهد در این صحنهها خودش را ثابت کند.
دوربین و اسلحه؛ در زمان خود هر دو را در خط مقاومت به کار گرفت/فرمانده را مجاب کرد که من را با خودشان به سوریه نبرند
او در ادامه با بیان اینکه تقی ارغوانی روزگاری عکاسی و فیلمبرداری میکرد و بعد ناگهان برای دفاع از حرم به سوریه رهسپار شد، میگوید: تقی زمانی که در داخل مملکت خودمان بود، سلاحش دوربین بود و به نحوی میخواست رسالت خودش را انجام دهد. در عرصه داخلی مملکت با زبان هنر عکاسی و فیلمبرداری انجام وظیفه میکرد. در برههای، این اتفاقات در منطقه افتاد و ایشان احساس کرد الان تکلیفش این است که دوربین را زمین گذاشته و اسلحه به دست بگیرد تا از حرم اهل بیت(ع) دفاع کند. زیرا حرم حضرت را در خطر میدید. فرقی نمیکند. یکی سلاح نرم در عرصه مقاومت و یکی دیگر سلاح گرم باز در خط مقاومت بود که هر دو یک هدف را داشت.
برادر شهید مدافع حرم تقی ارغوانی با اشاره به جاماندنش از قافله شهدای مدافع حرم میگوید: قرار بود من هم داوطلبانه با برادرم به سوریه بروم. چون تازه ازدواج کرده بودم برادرم به نحوی فرمانده گروهمان را مجاب کرد که من را همراه خودشان نبرند. در حالیکه من افتخارم این بود که بتوانم در کنارشان باشم. شاید لیاقتش را نداشتم. ولی روزی ایشان شهادت بود و من لیاقتش را نداشتم که چنین روزیای را داشته باشم. ولی مطمئنا این آرزو را داریم و خواهیم داشت و در این خط هم باقی میمانیم اگر خدا بخواهد. مهم عاقبت به خیری است و فکر میکنم عاقبت به خیری این روزها در همین عرصه مقاومت است.
مادر شهید: وقتی 13 ساله بود دوست داشت به جبهه برود/وقتی راضی به رفتنش شدم، رفت و شهید شد
آقایی مادر شهید مدافع حرم محمدتقی ارغوانی در گفتگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، میگوید: پسرم خیلی خوب بود. از 13 سالگیاش که جنگ بود دوست داشت به جبهه برود. این اواخر هم که مدافع حرم حضرت زینب(ع) بود و از این طریق توانست به آرزویش برسد. با نان کارگری او را بزرگ کردم. همهاش در مسجد و هیأت بود. در این جور جاها بزرگ شد که پسر خوبی بارآمد. خوشحالم که در این راه شهید شد و در حوادثی چون تصادف از بین نرفت و یا بیماری لاعلاج نگرفت. شهادت افتخار است. خیلی خوب بود. فقط امیدوارم من را شفاعت کند. ظهور امام زمان(عج) را از او میخواهم.
او ادامه میدهد: پسرم 40 ساله بود. در شهرداری کار میکرد و فیلمبردار و عکاس هم بود. وقتی شنید به حرم حمله شده گفت: «اگر من نروم دیگران هم نروند پس چه کسی از حرم حضرت زینب(س) دفاع کند؟ اگر جلوی داعش را نگیریم، آنها به کشور ما هم میآیند. بچههای سوریه در این وضعیت پدر و مادرشان را از دست میدهند، من باید بروم و حضور داشته باشم.» بار اول که رفت من هنوز راضی به رفتنش نبودم. رفت و برگشت و گفتم: «خوب شد که برگشتی» گفت: «نه خوب نیست. تو اگر مرا دوست داری اجازه بده که بروم و راضی باش.» گفتم: «اگر خودت این را میخواهی انشا الله کارت جور میشود.» زود جور شد و دوباره رفت. راضی هستم. الحمدلله
میدانستم شهید میشود چون همیشه پیشتاز بود
مادر شهید ارغوانی با اشاره به اینکه از شهادت پسرش اطمینان داشت میگوید: آماده بودم و میدانستم که شهید میشود. چون همیشه پیشتاز بود و دوست داشت به جلو برود برای همین میدانستم که شهید میشود. میدانستم که شهید میشود.در خانه خوابیده بودم که میخواستند به دیدارم بیایند وقتی اطرافیان خبر دادند که میخواهند بیایند به دیدنم، گفتم: «میدانم حتما پسرم شهید شده است.» به همسر و بچهاش تبریک میگویم. میگویند تیر به پهلویش خورده و به شهادت رسیده است. خدا داعش را سرنگون کند. خدا ظهور امام زمان(عج) را برای نجات ما برساند.
او در انتها با بیان توصیه همیشگی شهید میگوید: همیشه میگفت صبور باشید. قبل از این پسرم، یک دختر 30 ساله داشتم که فوت کرد. من وقتی برای رفتن تقی به سوریه بیتابی میکردم محمد تقی میگفت: «پس مادرهای سه شهید چه بگویند و چه کار کنند وقتی شما اینطور بیتابی میکنی؟ اگر من شهید شوم و تو گریه کنی به من مدیونی.» من هم گفتم: «چشم؛ گریه نمیکنم.» الان هم گریه نمیکنم. رضایم رضای خداست.
بازی خطرناک باکو روی خط قرمز ایران/ هدف «الهام علی اف» از بیان اظهارات نسنجیده چیست؟
درحالی که جمهوری آذربایجان در یک ماه اخیر دو رزمایش نظامی مشترک با ترکیه و پاکستان برگزار کرده، رئیس جمهور این کشور در مصاحبه اخیر خود انتقادهای تند و تحریکآمیزی را نسبت به رزمایش سپاه در مناطق شمال غرب کشور ابراز داشته است.
به گزارش گروه دیگر رسانههای خبرگزاری فارس، اظهارات جنجالی و ضدایرانی الهام علیاف در سالروز جنگ دوم قرهباغ نشان میداد باکو به دنبال جنجال آفرینی و اجرای یک پروژه سیاسی و رسانهای در پشت این دو رزمایش است. اما هدف علیاف از این اقدام در پی برخی رفتارهای تحریکآمیز در هفتههای اخیر از جمله بازداشت چند راننده ایرانی و قطع مسیر ترانزیت کامیونهای ایرانی چیست؟
بازی باکو در پازل دسیسههای ضد ایرانی
دکتر احمد کاظمی، کارشناس ارشد مسائل قفقاز تأکید کرد: موضعگیریهایی که در سطح مقامات و رئیس جمهور آذربایجان انجام شده را باید به تحولات یک سال پیش یعنی زمان جنگ دوم قرهباغ با مشارکت رژیم صهیونیستی و ترکیه و با حمایت پشت پرده انگلستان و آمریکا ، مرتبط دانست.
وی اظهار کرد: جنگ قره باغ یک طرح ساخته و پرداخته شده توسط برخی از قدرتها بود که در پوشش آزادی اراضی اشغالی آذربایجان، اهداف امنیتی، سیاسی و نظامی را در منطقه با محوریت تحرکات ضدایرانی دنبال میکرد.
این کارشناس مسائل قفقاز و آذربایجان خاطرنشان کرد: ترکیه و اسرائیل و در پشت صحنه، آمریکا و انگلستان در قبال حمایتهایی که از جمهوری آذربایجان برای بازپسگیری قرهباغ داشتند، تعهداتی هم از الهام علیاف گرفتند که اکثر آنها معطوف به ایران است و جمهوری آذربایجان متعهد شده است در قبال دریافت کمک این کشورها یک سلسله اقداماتی در حوزههای امنیتی-نظامی، عملیات روانی و رسانهای، مباحث اقتصادی و همچنین مباحث قومیتگرایی و تجزیه طلبی را بر علیه ایران انجام بدهد و اظهارات علی اف در این پازل قابل دیده شدن است.
۳ هدف علیاف از جنجال رسانهای
این کارشناس مسائل قفقاز خاطرنشان کرد: جمهوری آذربایجان با آزاد کردن خاک خودش از جدایی طلبان ارامنه به نوعی این مناطق را در اختیار و اجاره اسرائیل، ترکیه و قدرتهای ضد ایرانی قرارداده تا بتواند به تعهداتی که اشاره شد، عمل کند. بر این اساس میتوان اهداف دور جدید هجمه رسانهای آذربایجان و الهام علیاف علیه ایران را در سه محور دستهبندی کرد.
دکتر احمد کاظمی اظهار کرد: هدف اول آذربایجان منفعل کردن دولت سید ابراهیم رئیسی در اجرای راهبرد توجه به همسایگان (بهویژه حوزه قفقاز) و توسعه مناسبات با محیط پیرامونی خود از طریق حرکت رو به جلو است.
وی افزود: دومین هدف جلوگیری از ایجاد اجماع در داخل ایران برای پاسخ به سیاستهای خصومتآمیز باکو است. این در حالی است که سیاستهای خصومت آمیز باکو به ویژه در همکاری با رژیم صهیونیستی بر علیه کشورمان از ترور دانشمندان هستهای گرفته تا سایر اقدامات ضد ایرانی برکسی پوشیده نیست.
کاظمی ادامه داد: دلیل اصلی و سوم در این ماجرا به نظر میرسد نارضایتی جمهوری آذربایجان از مخالفت ایران با ایجاد دالان موهوم، ادعایی و ساختگی «زنگزور» است که به استان جنوبی ارمنستان با نام «سیونیک» خطاب میشود.
آذربایجان با همراهی ترکیه و رژیم صهیونیستی برای ایجاد یک دالان پانترکیستی از ترکیه تا سینکیانگ چین نیازمند این است که مرز ایران با ارمنستان را از بین ببرد و به همین دلیل هم تلاش کردند در جریان جنگ ۴۴ روزه قرهباغ نوار مرزی ایران و ارمنستان را اشغال کنند. به بیان دیگر جمهوری آذربایجان از کشوری که بخشی از اراضیاش در اشغال بوده در حال بدل شدن به کشوری است که به دنبال اشغال بخشی از خاک یک کشور همسایه است.
این کارشناس امور آذربایجان با تأکید بر اینکه نارضایتی شدید مقامات آذربایجان از این موضع مشروع و حقوقی جمهوری اسلامی ایران است که نباید مرزهای بینالمللی تغییر کند، گفت: ایران به همان اندازه که برای مرزهای قانونی آذربایجان اهمیت قائل است به مرز سایر کشورهای همسایه از جمله ارمنستان هم توجه دارد.
قومیت گرایی؛ پاشنه آشیل باکو
وی افزود: به نظر میرسد جمهوری آذربایجان با تشدید هجمههای رسانهای و دامن زدن به بحثهای قومیتگرایی و تجزیه طلبی میخواهد نارضایتی خودش را از موضع ایران نشان دهد و در عین حال ارمنستان را برای پذیرش این طرح تحت فشار قرار بگذارد. این در شرایطی است که اولاً با توجه به اینکه ایران بارها از تمامیت ارضی جمهوری آذربایجان حمایت کرده و ارتباط این کشور با نخجوان در ۳۰ سال گذشته از طریق جاده مرزی ایران در بیلهسوار برقرار شده، اقدامات اخیر باکو از جمله بستن راه «قاپان» به «گوریس» در مرز ارمنستان و آذربایجان روی رانندگان ایرانی، دستگیری دو تن از اتباع و رانندگان کشورمان و جنجال آفرینی سیاسی و رسانهای، مصداق بارز قدر ناشناسی و رفتار ناشایست دولت آذربایجان در برابر حسن نیت و رفتار دوستانه و سیاستهای حمایتی جمهوری اسلامی ایران است.
مدیر واحد پژوهشهای کاربردی برون مرزی صداوسیما با اشاره به موضعگیریها و اظهارات ضد ایرانی، قومیتی و تحریکآمیزی که از زبان الهام علیاف مطرح شده، تصریح کرد: این موضوع میتواند پاشنه آشیلی برای جمهوری آذربایجان باشد که دارای اقلیتهای ناراضی همچون لزگیها و طالشیهاست.
تغییر مرزها خط قرمز ایران است
کاظمی اظهار کرد: مصلحت جمهوری آذربایجان این است که از ادامه ائتلافی که با رژیم صهیونیستی در منطقه ایجاد کرده، دست بردارد و سیاستهای مثبت و حمایتی ایران در ۳۰ سال گذشته را با احترام و حسن نیت متقابل پاسخ دهد. از این منظر تحرکات ضد ایرانی اخیر نه تنها تأثیری نخواهد داشت، بلکه بحث تغییر ژئوپلتیک منطقه و عدم تغییر مرزهای بینالمللی به عنوان خط قرمز جدی ایران مطرح است و هیچ قدرتی در قفقاز نمیتواند این خط قرمز ایران را نادیده بگیرد و اگر این سیاستهای شیطنت آمیز ادامه پیدا کند، دست جمهوری اسلامی ایران برای حمایت از منافع مشروع خودش در چارچوب قواعد و منشور بین الملل کوتاه نیست.
دیدگاه شما