نحوه تعیین بازده یک موقعیت معاملاتی


نسبت سود به ضرر و درصد موفقیت

مدیریت ریسک چیست؟

مدیریت ریسک یکی از شرط‌های ضروری برای موفقیت در معامله‌گری فعال (Active trading) است و بااین‌وجود اغلب نادیده گرفته می‌شود. باید در نظر داشت یک تریدر بدون استراتژی مدیریت ریسک مناسب، حتی پس از سود بسیار تنها با یک یا دو معامله بد همه‌چیز را از دست خواهد داد. مدیریت ریسک به کاهش ضرر کمک می‌کند و همچنین می‌تواند معامله‌گران را در برابر از دست دادن کل سرمایه بیمه کند. اگر شما ریسک یک معامله را مدیریت کنید، درهای کسب درامد در بازار برای شما باز خواهد شد.

در ادامه به برخی از استراتژی‌های ساده مدیریت ریسک برای محافظت از سود و سرمایه شما، می‌پردازیم.

پایبند بودن به قانون یک درصد

بسیاری از معامله‌گران روزانه از قانون یک درصد پیروی می‌کنند. این قانون به این صورت است که شما هرگز نباید بیش از یک درصد از کل سرمایه خود را در یک معامله قرار دهید. بنابراین اگر برای مثال ۱۰ هزار دلار در حساب معاملاتی خود دارید، موقعیتی که قصد ورود به آن را دارید، تحت هیچ شرایطی نباید بیش از ۱۰۰ دلار باشد؛ یعنی یک درصد از کل سرمایه شما!

این استراتژی در بین سرمایه‌گذاران خردی که سرمایه زیادی ندارند بسیار محبوب است. هرچند گاهی این افراد ریسک بیشتری کرده و با دو درصد از کل سرمایه خود وارد یک معامله می‌شوند.

بد نیست بدانید که سرمایه‌گذاران بزرگ‌تر حتی درصد کمتری از کل سرمایه خود را درگیر یک معامله می‌کنند. چرا که هرچه میزان سرمایه شما بیشتر باشد به طبع آن اندازه موقعیت معاملاتی (Position) شما نیز بزرگ‌تر خواهد بود.

بهترین راه برای متعادل نگه‌داشتن ضرر و زیان، این است که این قانون را رعایت کنید و هیچ‌وقت بیشتر از ۲ درصد از کل سرمایه خود را درگیر یک معامله نکنید. در غیر این صورت کل سرمایه شما در معرض ریسک زیادی قرار خواهد داشت.

تنظیم نقاط حد ضرر و سود (Stop-Loss & Take-Profit Points)

نقطه حد ضرر، قیمتی است که در آن معامله‌گر سهام خود را می‌فروشد و میزان ضرر را به جان می‌خرد. این مسئله اغلب زمانی رخ می‌دهد که روند معامله طبق انتظار یک معامله‌گر پیش نرود. اصولاً نقاط حد ضرر برای این است که معامله‌گر دچار توهم ذهنی “قیمت دوباره برمی‌گردد” نشده و با کمک نقطه حد ضرر، از ضررهای بیشتر جلوگیری می‌کند.

به‌عنوان‌مثال اگر سطح کلیدی حمایت یک رمزارز یا یک سهام شکسته شود، معامله‌گران به سرعت اقدام به فروش آن دارایی می‌کنند.

از طرف دیگر نقطه برداشت سود به قیمتی گفته می‌شود که در آن معامله‌گر سهام خود را می‌فروشد و با کسب سود از معامله خارج می‌شود. معمولاً این نقاط کمک می‌کنند که یک معامله‌گر سود مطمئنه از یک معامله را به دست آورد.

به‌عنوان‌مثال، اگر رمزارز یا سهامی پس از یک حرکت بزرگ صعودی به سطح مقاومتی کلیدی خود نزدیک شود، معامله‌گران ممکن است پیش از رسیدن قیمت به ثبات نسبی در نزدیک‌ترین مقاومت کلیدی اقدام به فروش دارایی کنند.

برنامه‌ریزی معاملات؛ بخشی جدانشدنی از زندگی یک معامله‌گر موفق

معامله‌گران موفق معمولاً این عبارت را نقل می‌کنند: ” از قبل نحوه تعیین بازده یک موقعیت معاملاتی برای معاملات خود برنامه‌ریزی کنید و اجازه بدهید این برنامه‌ریزی‌ها معاملات شما را پیش ببرند.” برنامه‌ریزی کردن، اغلب فاصله بین موفقیت و شکست است.

مشخص کردن حد ضرر (Stop Loss) و نقطه برداشت سود (Take Profit) دو بخش کلیدی از برنامه‌ریزی یک معامله‌گر موفق است. یک تریدر موفق می‌داند که تا چه اندازه حاضر است برای یک دارایی هزینه کند و با چه قیمتی مایل است آن را بفروشد.

با دانستن این موارد، شما می‌توانید احتمال بازدهی معاملات خود را با اهداف تعیین‌شده بسنجید و اگر میانگین سود مناسب باشد، وارد معاملات مذکور شوید.

در سوی دیگر یک تریدر ناموفق غالباً بدون داشتن برنامه در مورد نقاط فروش سود یا زیان، وارد معامله می‌شوند. درست مانند قماربازان به صورت پنجاه‌پنجاه و با تکیه بر شانس پیش می‌روند. آن‌ها در این حین ناگهان مغلوب احساسات شده و معاملات احساسی جای معاملات منطقی را می‌گیرد. در ادامه با هر ضرر افراد معمولاً دوست دارند صبر کنند و امیدوارند که بتوانند پول ازدست‌رفته خود را به شکلی جبران کنند، درحالی‌که اگر سود کنند به طمع کسب سودهای بیشتر شروع به معاملات بی‌پروا می‌کنند.

محاسبه بازده مورد انتظار

تنظیم نقاط حد ضرر و حد برداشت سود برای محاسبه بازده مورد انتظار نیز ضروری است. این محاسبه برای معامله‌گران یا تریدرها از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است زیرا به کمک آن انتظارات از معامله شکلی منطقی پیدا خواهد کرد. همچنین، این محاسبه روشی سیستماتیک برای مقایسه معاملات مختلف بوده و نهایتاً به کمک آن می‌توان سودآورترین معاملات را انتخاب کرد.

با استفاده از فرمول زیر می‌توان بازده مورد انتظار را محاسبه کرد:

[(احتمال سود) x (حد سود % سود)] + [(احتمال ضرر) x (حد ضرر% ضرر)]

[(Probability of Gain) x (Take Profit % Gain)] + [(Probability of Loss) x (Stop-Loss % Loss)]

بازده مورد انتظار یک معامله‌گر فعال را می‌توان به کمک این محاسبه به دست آورد. معامله‌گران از این فرمول برای سایر موقعیت‌های معاملاتی استفاده می‌کنند تا نهایتاً دارایی یا رمزارزی که بیشترین بازده را دارد انتخاب کنند. علاوه بر این احتمال سود یا ضرر را می‌توان با استفاده از شکست‌های تاریخی و شکست از سطح حمایت یا مقاومت نیز محاسبه کرد، هرچند برخی از معامله‌گران به کمک تجربه و دانش خود، این میزان را بر پایه علم حدس می‌زنند.

تنوع‌بخشی و هج بودن (Hedge)

هرگز تخم‌مرغ‌های خود را در یک سبد قرار ندهید تا مطمئن باشید که از معاملات خود حداکثر استفاده را می‌برید. اگر تمام پول خود را در یک سهام یا یک رمزارز قرار دهید، در واقع خود را برای یک ضرر بزرگ آماده می‌کنید. بنابراین به یاد داشته باشید که باید به سرمایه‌گذاری‌های خود تنوع‌بخشید. تنوع‌بخشی شامل مسائل زیادی از جمله صنعتی که در آن سرمایه‌گذاری کرده‌اید، بازارهای متفاوت و یا حتی مناطق جغرافیایی مختلف می‌شود. این مسئله نه‌تنها به شما کمک خواهد کرد تا ریسک خود را مدیریت کنید ، بلکه فرصت سرمایه‌گذاری‌های بیشتری را در اختیار شما قرار می‌دهد.

همچنین ممکن است زمانی مجبور به حفظ یا هدج کردن(Hedge) موقعیت معاملاتی خود باشید. معمولاً از هدج در زمانی استفاده می‌شود که معامله‌گر به دنبال کاهش اثر نامطلوب حرکت قیمت است. در این مواقع فرد با اقدامی در مخالف جهت بازار یک ارز یا اقداماتی جبرانی برای حفظ سرمایه، از خود در برابر ریسک محافظت کرده و در زمان آرامش بازار، از این استراتژی دفاعی خارج می‌شود.

نسبت ریسک به پاداش یا R%

نسبت ریسک به سود یا پاداش، به میزان سود احتمالی دریافتی به ازای هر واحد دارایی در معرض خطر و ریسک سرمایه‌گذاری گفته می‌شود. بسیاری از سرمایه‌گذاران از محاسبه بازده مورد انتظار سرمایه‌گذاری و نسبت ریسک / پاداش استفاده کرده تا ریسک موردنیاز برای یک بازده مطلوب را محاسبه کنند.

یک سرمایه‌گذاری با نسبت ریسک به پاداش ۱ به ۷ (۱:۷) به این معنی است که یک سرمایه‌گذار حاضر است با احتساب کسب ۷ دلار، بر سر ۱ دلار از سرمایه‌اش ریسک کند. به همین ترتیب نسبت ریسک / پاداش ۱ به ۳ (۱:۳) نشان می‌دهد که یک سرمایه‌گذار برای کسب ۳ دلار سود باید ۱ دلار سرمایه‌گذاری کرده و بر سر آن ریسک کند.

برای محاسبه ریسک مجدداً نیاز به تعیین نقطه حد ضرر داریم (stop-loss) بین نقطه ورود ما به معامله و میزانی کمتر از این نقطه تعیین می‌شود.

معمولاً بازه‌ای بین ۲ تا ۸ درصد، نقطه مناسبی برای تعیین حد ضرر محسوب می‌شود اما تعیین این میزان بستگی به نوع بازار و روحیه معامله‌گر هم دارد.

نقطه حد سود (Take-Profit) که قبلاً به کمک بازده مورد انتظار محاسبه و پیش‌بینی‌شده است، نیز برای تعیین نقطه خروج مورداستفاده قرار می‌گیرد.

یک معامله‌گر قصد دارد سهمی از یک دارایی را به قیمت ۲۹۰ تومان خریداری کند و حد ضرر را روی ۲۶۰ و نقطه سود را روی ۳۸۰ تومان تعیین کرده است. بنابراین ریسک این معامله به ازای هر سهم ۳۰ تومان و احتمال سود آن ۸۰ تومان است.

با تقسیم ریسک بر پاداش به یک نسبت عددی خواهیم رسید که در نحوه تعیین بازده یک موقعیت معاملاتی این مثال به شکل زیر است:

۰.۳۷۵ = ۸۰ / ۳۰ = ریسک/پاداش

اگر نسبت حاصل‌شده عددی بزرگ‌تر از ۱.۰ باشد، ریسک معامله بیشتر از سو بالقوه آن در یک معامله است پس در نتیجه این معامله ریسک زیادی به همراه دارد. اگر این نسبت عددی کوچک‌تر از ۱.۰ باشد، سود بالقوه این معامله از ریسکی که متحمل خواهیم شد، بیشتر است.

سخن آخر

یک معامله‌گر یا تریدر حتی پیش از ورود به یک معامله، باید نقاط ورود و خروج خود را مشخص کند. با بهره‌گیری از حد ضرر مؤثر، نه‌تنها از ضرر مالی جلوگیری شده بلکه تعداد دفعات خروج غیرضروری از یک معامله نیز به حداقل می‌رسد. همین‌طور با استفاده از روش محاسباتی بازده مورد انتظار و نسبت ریسک به پاداش می‌توان، نحوه تعیین بازده یک موقعیت معاملاتی دیدی وسیع‌تر و هوشمندانه‌تری نسبت به معاملاتی که در آن‌ها قدم می‌گذاریم پیدا کنیم و در پایان، برنامه نبرد را از پیش برنامه‌ریزی کنید تا از قبل بدانید که در جنگ پیروز شده‌اید.

دوره مدیریت سرمایه

دوره مدیریت سرمایه

ورود به تمامی بازار های سرمایه در مرحله اول نیاز مند دانشی کافی از بازار مورد نظر می باشد.

اما آیا آگاهی از همه زوایای بازاری که در آن سرمایه گذاری کرده اید کافیست ؟

همه شما با روزهای غیر منتظره در بازار مواجه شدید

توییت افراد معروفی که موجب افزایش یا کاهش ناگهانی قیمت یک رمزارز می شود.

عرضه های اولیه ای که با ورود به بازار موجب یک پارچه قرمز شدن بورس می شود.

ادامه یا عدم ادامه برجام

و هزاران دلیل دیگر…….

اگر شما هم جزو سرمایه گذاران بازار های مالی هستید ریسک های سیستماتیک و غیر سیستماتیک دائما درحال تهدید سرمایه شماست.

تفاوتی ندارد که ، چه میزان دانش دارید

یا چه مدت در هر بازاری فعالیت داشته اید

تنها یک سلاح که میتواند شما را در مقابل هر تحدیدی در بازار سرمایه حفظ کند

کسب دانش مدیریت سرمایه

مفهوم مدیریت سرمایه که گاهی مدیریت ریسک نیز نامیده می‌شود، دانش و مهارت سرمایه‌گذاری با کمترین ریسک و با هدف کسب بیشترین بازده است. هدف اصلی آن، حفظ دارایی و کنترل ریسک و است. در واقع سرمایه گذار برای کسب بازده مورد انتظار خود، می‌بایست ریسک مشخصی را متحمل شود؛ اما برای جلوگیری از ضررهای سنگین، باید مقادیر بازده و ریسک پیش از ورود به موقعیت معاملاتی مشخص شود به گونه‌ای که در مقابل انتظار کسب سود معقول، ضرر احتمالی نیز کم باشد.

قوانین مدیریت ریسک در معاملات تاثیر به سزایی در راستای کاهش ضرر و زیان دارد. یک استراتژی معاملاتی در کنار مدیریت سرمایه، علاوه بر پیش‌گیری از ضررهای غیر منتظره، به تدریج موجب رشد سرمایه خواهد شد.

آموزش صددرصد رایگان نسبت ریسک به ریوارد

آموزش نسبت ریسک به ریوارد

چه بخواهید چه نخواهید، همیشه بخشی از وجود شما در بازارهای مالی در معرض خطر است. اگرچه به‌عنوان معامله گر نمی‌توانید این ریسک را به‌طور کامل حذف کنید، می‌توانید با آگاهی کامل فقط ریسک‌های درست و منطقی را به جان بخرید. نسبت ریسک به ریوارد زیر چتر مدیریت ریسک قرار می‌گیرد و یکی از مهم‌ترین اطلاعات هر معامله، یعنی میزان خطری که متحمل می‌شویم را نسبت به مقدار سود معامله اندازه می‌گیرد. همین اندازه‌گیری ساده به‌طرز چشم‌گیری بر نتایج مثبت معامله و موقعیت بهتر معامله‌گر در بلندمدت خواهد داشت.

اگر بارها این اسم را شنیده‌اید اما اطلاعات زیادی درباره‌اش ندارید، در ادامه همراه ما باشید تا با جزئیات آن آشنا شویم.

مفهوم «ریسک» در بازارهای مالی

در بازارهای مالی عبارت «ریسک» معیاری برای سنجش عدم اطمینان از نتیجه یک معامله یا سرمایه‌گذاری است. این عدم قطعیت وجود دارد؛ چون هیچ تضمینی نیست که رفتار بازار طبق انتظارات معامله‌گر پیش برود.

زمانی که عدم اطمینان یا همان ریسک ارزش آتی یک دارایی بیشتر می‌شود، احتمال ضرر و زیان هم بیشتر می‌شود. به‌ عبارت بهتر هرچه عدم اطمینان بیشتر باشد، ریسک معامله نیز بیشتر خواهد بود.

مفهوم «ریوارد» در بازارهای مالی

در بازارهای مالی واژه «ریوارد» یا همان پاداش به معنای نتیجه مثبتی است که از یک معامله یا سرمایه‌گذاری حاصل می‌شود. این پاداش همان بازده مورد انتظار معامله‌گر است.

مفهوم ریسک به ریوارد (Risk to Reward) چیست؟

قبل از آنکه به نسبت ریسک به ریوارد (RRR) در بازار فارکس بپردازیم، بیایید با مفهوم کلی آن در تمام انواع سرمایه‌گذاری‌ها آشنا شویم. این نسبت در قالب یک فرمول سود مورد انتظار از یک معامله را نسبت به احتمال ضرر آن محاسبه می‌کند. در نهایت این نسبت در قالب ۲ عدد کنار هم معرفی می‌شود که با علامت «:» از هم جدا می‌شوند. معمولا سرمایه‌گذاران با این نسبت میزان دوام یا ارزش یک سرمایه‌گذاری را معین می‌کنند.

مدیریت ریسک جزء لاینفک موفقیت هر نوع سرمایه‌گذاری است و محاسبه نسبت ریسک به پاداش یکی از مهم‌ترین گام‌ها در تعیین کمیت خطرات و مزایای بالقوه سرمایه‌گذاری محسوب می‌شود. اساسا به معامله‌گران تازه‌کار توصیه می‌شود این نسبت را برای تمام سرمایه‌گذاری‌های مهم خود محاسبه کنند.

ریسک به ریوارد در تریدینگ ویو

ریسک به ریوارد در تریدینگ ویو

تریدینگ ویو پلتفرمی برای ترسیم انواع نمودارها در بازارهای فارکس، سهام، ارز دیجیتال و غیره است که ابزارهای متنوع آن امکانات مختلفی به معامله‌گران ارائه می‌کند. یکی از اینها برآورد نسبت ریسک به ریوارد است. معامله‌گران می‌توانند با ابزار «Position Tool» و قراردهی آن در هر نقطه دلخواه از نمودار (به‌عنوان محل باز کردن معامله) نسبت ریسک به ریوارد معامله را به‌صورت مقداری و درصدی مشاهده کنند.

این ابزار مقدار RR را به‌طور کاملا خودکار محاسبه می‌کند؛ اما افراد می‌توانند با دوبار کلیک روی آن در پنجره بازشده اطلاعات مربوط به میزان ریسک و قیمت هدف را به‌صورت دستی وارد کنند و نسبت ریسک به ریوارد را ببینند.

اندیکاتور ریسک به ریوارد در متاتریدر

خوشبختانه پلتفرم متاتریدی نسبت ریسک به ریوارد معاملات را با یک اندیکاتور به معامله‌گر نشان می‌دهد و زحمت محاسبه آن را از دوش او برمی‌دارد. این اندیکاتور RR mt4 نام دارد و ریسک معاملات را دقیقا روی نمودار قیمت ارز نشان می‌دهد تا معامله‌گر با توجه به آن تصمیم بگیرد که معامله را انجام دهد یا خیر.

این اندیکاتور حرفه‌ای مانند سایر اندیکاتورهای فنی نیست که نقاط ورود و جهت حرکت را حی و حاضر در اختیار معامله‌گران بگذارد یا قدرت روند را نشان دهد؛ بلکه از میزان ریسک نسبت به سود معامله می‌گوید تا افراد با دید کامل نسبت به این موارد تصمیمات خود را اتخاذ کنند.

نحوه محاسبه ریسک به ریوارد در متاتریدر

نحوه محاسبه ریسک به ریوارد در متاتریدر

اندیکاتور ریسک به ریوارد سه خط افقی دارد که خط اول نشانگر حد سود (TP)، خط دوم نشانگر حد ضرر (SL) و خط سوم نشانگر قیمت ورود پیشنهادی (Open) است. این خطوط به معامله گران فارکس کمک می‌کند با درک بهتر ضرر و سود معامله، سریع‌تر تصمیم درست را بگیرند.

این اندیکاتور فاصله بین TP و open و فاصله بین open و SL را اندازه می‌گیرد. در معامله خرید، اندیکاتور قیمت TP را از قیمت ورود و قیمت ورود را از سطح قیمت SL کم می‌کند. در معامله فروش دقیقا عکس این اتفاق رخ می‌دهد.

نحوه محاسبه ریسک به ریوارد در فارکس

یکی از بهترین روش‌های محاسبه نسبت ریسک به ریوارد این است که اختلاف سطح قیمت نقطه ورود و سطح قیمت استاپ لاس ضرر (ریسک) را بر اختلاف هدف سود و سطح قیمت نقطه ورود (پاداش) تقسیم کنیم. اگر ریسک بیشتر از پاداش باشد (مثلاً ۴:۱) نسبت بزرگتر از ۱ و اگر پاداش بیشتر از ریسک باشد (مثلاً ۱:۳)، نسبت کمتر از ۱ خواهد بود.

فرمول نسبت ریسک به ریوارد:

(قیمت هدف – قیمت نقطه ورود) قدر مطلق / (قیمت استاپ لاس – قیمت نقطه ورود) قدر مطلق

بگذارید با یک مثال توضیح دهیم. بر اساس این فرمول اگر مقداری EURUSD با قیمت ورودی ۱.۳، استاپ لاس ۱.۲ و هدف ۱.۵ بخریم، آنگاه:

  • (قیمت نقطه ورود – قیمت استاپ لاس) = ۱۰۰ پیپ (از ۱.۳ تا ۱.۲ ۱۰۰ پیپ وجود دارد.)
  • (قیمت نقطه ورود – قیمت هدف) = ۲۰۰ پیپ (از ۱.۳ تا ۱.۵، ۲۰۰ پیپ وجود دارد.)
  • نسبت ریسک به ریوارد = ۱۰۰ / ۲۰۰ = ۱/۲ (ریسک ۱ و پاداش ۲) معادل ۱:۲ است.

به جرئت می‌توان گفت این یکی از بهترین روش‌های ممکن برای محاسبه میزان ریسک به ریوارد در معاملات فارکس است. اما اگر معامله‌گری نخواهد تا این اندازه درگیر محاسبات شود، با یک حساب سرانگشتی می‌تواند این نسبت را محاسبه کند.

فرض کنیم معامله‌گر می‌خواهد جفت ارز EUR/USD را با قیمت ۱.۳۵۰۰ خریداری کند. او حد ضرر را روی ۱.۳۴۵۰ و حد سود را روی ۱.۳۶۵۰ تنظیم می‌کند و با این کار ۵۰ پیپ را برای سود احتمالی ۱۵۰ پیپی به خطر می‌اندازد. بنابراین نسبت ریسک به ریوارید او معادل ۳ (۵۰ / ۱۵۰) و نسبت ریسک به ریوارد ۳:۱ است.

نسبت برد به باخت در معاملات روزانه

معامله گران روزانه روی نسبت برد به باخت

نرخ برد گویای تعداد معاملات موفق معامله‌گر است. یعنی اگر از ۵ معامله، ۳ مورد موفقیت آمیز باشد، نرخ برد ۶۰ درصد خواهد بود که از تقسیم تعداد بردها بر تعداد باخت‌ها به‌دست می‌آید. اگر نرخ برد معامله‌گر بیش از ۵۰ درصد و نسبت برد به باخت ۱.۵ باشد، شرایط مطلوب خواهد بود.

نسبت ریسک به ریوارد در معاملات روزانه

معامله‌گران روزانه با استفاده از سیگنال‌ها و الگوهای مختلف به سرعت وارد بازار می‌شود و به همان سرعت از آن خارج می‌شوند؛ بنابراین باید یک نقطه حد ضرر یا استاپ لاس داشته باشند که میزان ریسک معامله‌گر را مشخص کند. برای مثال اگر معامله‌گر با قیمت ۱۰ دلار معامله را باز کند و حاضر باشد ۰.۱ دلار ضرر کند، موقعیت استاپ لاس او ۹.۹۰ دلار خواهد بود. با این حال برای متعادل‌سازی مقدار ریسک معامله باید مقدار آن را با توجه به مقدار سود مورد انتظار تعیین کرد.

فرضا اگر انتظار افزایش قیمت تا ۱۰.۲۰ دلار را داشته باشد، سود مورد انتظار او ۰.۲۰ دلار خواهد بود که ریوارد معامله را دو برابر ریسک آن تعریف می‌کند. این یعنی نسبت ریسک به ریوارد معامله روزانه ۰.۵ است.

ایجاد تعادل بین ریسک به ریوارد و نرخ برد

یکی از نکاتی که معامله‌گران روزانه باید به آن توجه کنند، تعادل در مقدار نسبت ریسک به ریوارد و نرخ برد است. مادامی که ریسک به ریوارد خیلی بالا باشد، نرخ برد بالا فایده‌ای ندارد؛ همین‌طور نسبت ریسک به ریوارد بالا با نرخ برد کم ارزشی نخواهد داشت.

چطور ریسک به ریوارد معامله را بیشتر کنیم؟

برای افزایش نسبت ریسک به ریوارد معامله دو راه وجود دارد که می‌توان امتحان کرد:

  • حد سود یا هدف خود را افزایش دهید. وقتی سطح هدف را بالا می‌برید و در عین حال استاپ لاس را ثابت نگه دارید، نسبت ریسک به ریوارد معامله افزایش می‌یابد.

مثلا اگر حد ضرر معامله ۵۰ پیپ و حد سود صد پیپ فاصله داشته باشد، در واقع با نسبت ریسک ریوارد ۱:۲ معامله می‌کنید. حال اگر هدف را به ۱۵۰ پیپ برسانید، این نسبت نیز به ۱:۳ افزایش می‌یابد.

  • سطح استاپ لاس را پایین بیاورید. هرچه حد ضرر به قیمت ورود نزدیک‌تر باشد، ریسک معامله کمتر است. در همین مثال قبل اگر حد ضرر را از نقطه ورود به ۲۵ پیپ برسانید، ریسک به ریوارد از ۱:۲ به ۱:۴ تغییر می‌کند.

اگرچه هر دو اینها روش‌های مناسبی برای افزایش نسبت ریسک ریوارد هستند، باید موردی را انتخاب کنید که با استراتژی معاملاتی شما کاملا همسو باشد. موقع جابه‌جا کردن هر یک از این سطوع مطمئن شوید که آنها را در یک موقعیت استراتژیک قرار می‌دهید.

کلام آخر

تمام معاملاتی که در بازارهای مالی بورس، فارکس و غیره شکل می‌گیرد، ذاتا دو سطح ریسک و پاداش دارد که مستقیما بر نتیجه معامله تاثیر می‌گذارند. یادتان باشد اگر در معاملات خود این نسبت را به طور کامل کنار بگذارید و توجهی به آن نکنید، حتی بهترین استراتژی‌های معاملاتی دنیا کمک چندانی به موفقیت معامله نخواهند کرد. همیشه خطر زیان را در نظر بگیرید و حد سود و حد ضرر را طوری تنظیم کنید که از معاملات با بیشترین سود و کمترین ضرر ممکن خارج شوید.

در این مقاله با این نسبت طلایی و اهمیت آن در معاملات آشنا شدیم، یاد گرفتیم چطور آن را محاسبه کنیم و از چه اندیکاتوری برای محاسبه خودکار آن کمک بگیریم.

شما در معاملات خود از نسبت ریسک به ریوارد استفاده می‌کنید؟ استفاده از این مفهوم تاکنون چقدر برایتان مفید بوده است؟ لطفا نظرات‌تان را با ما در میان بگذارید.

فاکتور بازدهی (Profit) برای ارزیابی درصد موفقیت در معاملات

درصد موفقیت یکی از مهمترین پارامتر ها برای ارزیابی عملکرد سیستم در معاملات بورس می باشد. استراتژی شما چه بر اساس نوسان گیری و چه براساس همراه شدن با روند بازار طراحی شده باشد، بایستی ضرر ده نباشد.

بنابراین سیستم معاملاتی مان را باید طوری طراحی کنیم که ترکیب نسبت سود به ضرر و احتمال موفقیت سود ده باشد. شکل زیر نمودار نسبت سود به ضرر و درصد موفقیت را نشان می دهد. این نمودار نشان دهنده ۴ موقعیت در سیستم معاملاتی است. محور عمودی درصد موفقیت و محور افقی نسبت سود به ضرر یا ریسک را نشان می دهد.

مهد سرمایه درصد موفقیت در معاملات بورس

نسبت سود به ضرر و درصد موفقیت

درصد موفقیت در معاملات بورس

چنانچه در تصویر بالا میبینید اگر در ناحیه سمت چپ و پایین قرار بگیرید به عنوان یک معامله گر بازنده به حساب می آیید. سعی کنید هیچ وقت در این ناحیه قرمز رنگ قرار نگیرید. یک معامله خوب در ناحیه های سمت راست و پایین یا در سمت چپ و بالا قرار می گیرد.

اما اگر هم نسبت سود به زیان بیشتر باشد و هم درصد موفقیت بالا باشد آنگاه بهترین معامله را انجام داده اید. ناحیه سمت راست و بالا نمایانگر این موقعیت است. فرمول زیر رابطه بین درصد موفقیت و ضریب سوددهی و نسبت سود به ضرر را نشان می دهد.

مهد سرمایه درصد موفقیت در معاملات بورس

  • P : درصد موفقیت
  • Pf ( Profit Factor) : نسبت مجموع سودها به مجموع ضررها
  • K : نسبت متوسط سودها به متوسط ضررها
  • Gross Profit : سود ناخالص (مجموع تمام سودها)
  • Gross Loss : ضرر ناخالص (مجموع تمام ضررها)

فرض کنید مقدار P کم و در حد ۳۰ % باشد، در آن صورت نسبت سود به ضرر باید به اندازه ای باشد تا Pf بزرگتر از ۱ گردد. فرمول بالا را می توان بر حسب Profit Factor هم نوشت.

مهد سرمایه درصد موفقیت در معاملات بورس

مثال: اگر احتمال درصد موفقیت ۴۰ % و نسبت سود به ضرر ۱٫۵ % باشد، در آن صورت خواهیم داشت:

مهد سرمایه درصد موفقیت در معاملات بورس

نسبت سود به ضرر و درصد موفقیت

چنانچه در فرمول بالا مشاهده کردید برای اینکه مقدار Pf از یک بزرگتر شود باید مقدار K زیاد باشد. اما در ادامه بحث خواهید دید تنها با افزایش نسبت سود به ضرر نمی توانیم معاملات موفقی داشته باشیم. بنابراین به یاد داشته باشید حجم معاملاتی تان را تنها بر اساس نسبت سود به ضرر (استراتژی روند دار) طراحی نکنید. چون در اغلب مواقع بازار در حالت رنج قرار می گیرد.

به طور مثال در سال ۲۰۱۱ که بازار اکثرا در حالت رنج قرار میگرفت و منجر به ضرر معامله گران می شد. پس حجم معاملاتی تان را بر اساس درصد موفقیت سیستم خود طراحی کنید. سوالی که مطرح است چرا بیشتر معامله گران بازار از پارامتر هایی چون Sharp ratio، Max drawdown، Payoff ratio، Profit Factor و Net profit استفاده می کنند؟

جواب: چون طراحی استراتژی هایی که درصد موفقیت بالایی دارند نسبت به استراتژی هایی که بر اساس نسبت سود به ضرر می باشند، سخت هستند. شاید با optimize سیستم نتیجه در کوتاه مدت سود ده شود. ولی اگر مقدار احتمال موفقیت به مدت طولانی پایین باشد، ریسک ورشکستگی را بالا می برد. بیشتر معامله گران به این موضوع اهمیت نمی دهند.

مهد سرمایه درصد موفقیت در معاملات بورس

بیایید از لحاظ ریاضی آن را بررسی کنیم :

وقتی احتمال درصد موفقیت یعنی تعداد معاملات سود ده (w) کم باشد، در نتیجه تعداد معاملات ضرر ده (L) زیاد خواهد بود. در اینجا اگر به صورت متوالی ضرر کنید به کل سرمایه تان را از دست خواهید داد. در واقع اگر تعداد معاملات ضررده شما بیشتر باشد، احتمال ضرر های متوالی هم بیشتر خواهد بود.

با مثالی این موضوع را بهتر توضیح می دهیم :

فرض کنیم یک معامله گر با رعایت قوانین مدیریت سرمایه در هر معامله ۲ درصد از سرمایه اش را ریسک می کند. اگر این معامله گر ۵ بار پشت سر هم ضرر کند، ۱۰ درصد از سرمایه اش را از دست خواهد داد. این مقدار ضرر هزینه زیادی است. اکنون می خواهیم ضرر های پشت سر هم را از لحاظ علم روانشناسی بررسی کنیم.

فرض کنیم استراتژی معاملاتی شما روندی بوده و بسیار سود ده باشد، اما تعداد ضرر های شما بیشتر از سود های شماست. اگر شما خودتان دستی معامله کنید و از اکسپرت استفاده نکنید، بعد از ۵ بار ضرر متوالی آیا به سیستم معاملاتی خود شک خواهید کرد؟ آیا همچنان به معامله گری با همان استراتژی ادامه می دهید؟

معامله گران کمی مانند ماشین عمل می کنند و بعد از ۵ ضرر متوالی نیز به استراتژی شان وفادار باقی می مانند. چون باخت های زیاد از لحاظ روحی و روانی بر معامله گر تاثیر می گذارد.

مهد سرمایه درصد موفقیت در معاملات بورس

نتیجه گیری

استراتژی هایی که درصد موفقیت پایینی دارند شاید در زمان بک تست گرفتن نتیجه خوبی داشته باشند ولی ریسک ورشکستگی بالایی خواهند داشت. چون می دانیم بازار یک مکانی غیر قابل پیشبینی می باشد و اغلب در ۷۰ درصد مواقع در حالت رنج قرار دارد.

بنابراین توصیه می شود در معاملات اکسپرت از استراتژی های اسیلاتوری استفاده شود. اگر از استراتژی های روند دار استفاده می کنید، بهتر است در تعیین حجم معاملاتی خیلی محافظه کارانه عمل شود.

تفاوت ترید و سرمایه گذاری در ارز دیجیتال چیست؟

تفاوت اساسی‌ ترید و سرمایه‌گذاری

اصطلاح «سرمایه‌گذاری» و «تریدینگ» با اینکه تفاوت‌های کلیدی زیادی باهم دارند، معمولا به اشتباه و به جای یکدیگر به کار برده می‌شوند. هدف از سرمایه‌گذاری، جمع کردن سود در میان مدت و بلند مدت است؛ در صورتی که منظور از تریدینگ، کسب درآمد سریع در کوتاه مدت است. در این مقاله از ارز تودی قرار است به بررسی اصول سرمایه‌گذاری و تریدینگ و همچنین اصلی‌ترین شباهت‌ها و تفاوت‌های این دو اصطلاح ارز دیجیتال بپردازیم.

سرمایه‌ گذاری چیست؟

سرمایه‌گذاری (Investing)، به زبات ساده یعنی استراتژی خرید و نگه داشتن دارایی‌ها در مدت زمان طولانی و یکی از روش های کسب درآمد از ارزهای دیجیتال محسوب می‌شود. ممکن است یک سرمایه‌گذار دارایی خود را به مدت ۱۰ سال هم نگه دارد. هدف از سرمایه‌گذاری افزایش قیمت دارایی‌ها با گذشت زمان است که بعد از مدت طولانی سود زیادی را برای سرمایه‌گذار به ارمغان می‌آورد. البته مدت زمانی که یک فرد پولی را سرمایه گذاری می‌کند، به اهداف مالی او بستگی دارد. برای مثال، فردی که برای بازنشستگی پس انداز می‌کند، ممکن است افق زمانی ۲۰ سال یا بیشتر برای این کار داشته باشد. از طرف دیگر، شخصی که برای پیش‌ پرداخت خانه پس‌انداز می‌کند، ممکن است افق زمانی ۵ ساله‌ای داشته باشد.

در سرمایه‌گذاری یک اصل اساسی و مهم وجود دارد که می‌گوید:

«هرچه بازده احتمالی یک سرمایه‌گذاری بیشتر باشد، ریسک آن سرمایه گذاری نیز بیشتر است.».

این قانون به نام قانون «مبادله ریسک و بازده» شناخته می‌شود؛ ریسک یعنی «بازدهی واقعی» برای سرمایه‌گذار از «بازدهی پیش‌بینی شده» آن متفاوت خواهد بود. افق زمانی طولانی به سرمایه‌گذار، فرصت‌های بیشتری برای سرمایه‌گذاری‌های بهتر با ریسک بیشتر ارائه می‌دهد. دلیل آن هم این است که آن‌ها فرصت بهتری برای آرام شدن شرایط نابسامان بازار خواهند داشت.

سرمایه‌ گذاری چیست؟

اگر یک سرمایه‌گذار افق زمانی کوتاه‌تری دارد، باید در انتخاب‌های خود محتاط‌ باشد، چرا که ممکن است به اهداف مالی خود نرسد. این واقعیت که بازار‌های مالی در کوتاه مدت افزایش و کاهش می‌یابد، توسط اکثر سرمایه‌گذاران پذیرفته شده است. در نتیجه، آن‌ها مکررا زمان‌های عملکرد ضعیف را پشت سر می‌گذارند به این‌ امید که ارزش دارایی‌ها در نهایت افزایش یابد و هرگونه ضرر کوتاه‌مدت جبران شود.

آشنایی با شیوه‌های سرمایه گذاری

به‌طور کلی،‌ دو شیوه کلی برای انجام سرمایه‌گذاری در بازارهای مالی از جمله بازار ارزهای دیجیتال وجود دارد:

۱. سرمایه‌گذاری فعال

سرمایه‌گذاران از استراتژی سرمایه‌گذاری فعال (Active Investing) برای خرید و فروش فعال دارایی‌های موجود در سبر خرید خود با هدف شکست دادن شاخص معیار در طول زمان استفاده می‌کنند. به عنوان مثال، یک سرمایه‌گذار فعال در بازار سهام، ۳۰ عدد سهام به‌‌خصوص را خریداری می‌کند تا بازدهی شاخص S&P ۵۰۰ (شاخص بازار سهام که از ۵۰۰ شرکت بزرگ آمریکایی تشکیل شده است) افزایش یابد.

۲. سرمایه‌گذاری غیرفعال

هدف از سرمایه گذاری غیرفعال (Passive Investing) پیروی از عملکرد یک بازار یا شاخص معیار در طول زمان است. سرمایه‌گذاران در این استراتژی دارایی‌های خاصی را برای پرتفوی خود انتخاب نمی‌کنند؛ در عوض، آن‌ها پول خود را در صندوق‌های مشخصی مانند صندوق‌های قابل معامله (ETF) یا صندوق سرمایه‌گذاری شاخصی که سعی می‌کنند عملکرد بازار را دنبال کنند، قرار می‌دهند.

تریدینگ چیست؟

تریدینگ (Trading)، برخلاف سرمایه‌گذاری یک استراتژی فعال و کوتاه مدت است. تریدر‌ها معمولا دارایی‌های خود را درمدت زمان کوتاهی نگه می‌دارند و از طریق نوسانات بازار سود مورد نظر خود را کسب می‌کنند. این افراد معمولا از افزایش و کاهش ارزش دارایی‌ها سود می‌برند در حالی که سرمایه‌گذاران تنها از افزایش ارزش دارایی سود می‌برند. از سوی دیگر معامله‌گران به‌جای تمرکز بر احتمالات رشد بلندمدت دارایی مانند سرمایه‌گذاران، بر روی مسیر بعدی که انتظار می‌رود قیمت دارایی پیش برود تمرکز می‌کنند و سعی می‌کنند از آن حرکت قیمت سود ببرند.

تریدینگ چیست؟

سرمایه‌گذاران معمولا منتظر می‌مانند تا روند ضعیف یک بازار بهبود یابد و به رشد خود ادامه دهد، اما تریدر‌ها از ویژگی «حد ضرر» یا Stop Loss برای خارج شدن از یک معامله زیان‌آور استفاده می‌کنند. این کار به حفظ سرمایه کمک خواهد کرد. برخلاف سرمایه‌گذار که ممکن است سهام یا صندوقی را بخرد و آن را فراموش کند، یک تریدر باید به طور مداوم تغییرات بازار را دنبال و سرمایه‌ خود را حفظ کند.

شیوه‌های تریدینگ

تریدر‌های از سبک‌های معاملاتی مختلفی استفاده می‌کنند، برخی از این سبک‌ها در ادامه آورده شده است:

۱. اسکالپینگ

اسکالپینگ (Scalping) به سیستم معاملاتی گفته می‌شود که تریدر برای کسب سود‌های متوالی هر چند ناچیز از آن استفاده می‌کند. یعنی نگه داشتن یک موقعیت معاملاتی در مدت زمان کوتاه، چند دقیقه یا حتی کمتر.

۲. معاملات روزانه

معاملات روزانه (Day trading) نوعی نحوه تعیین بازده یک موقعیت معاملاتی معامله است که در آن موقعیت‌های معاملاتی را در یک روز باز و بسته می‌کنید؛ بستن معامله قبل از پایان بازار، احتمال رسیدن اخبار بد یک شبه را کاهش می‌دهد.

۳. معامات پوزیشن

هدف از معاملات پوزیشن (Position trading) سود بردن از تغییرات قیمتی که غالب هستند، است. زمانی که قیمت یک دارایی در یک جهت و در یک دوره زمانی طولانی حرکت کند، به آن روند می‌گویند.

۳. معاملات سوئینگ

به جای تعیین شروع و پایان روند قیمت، هدف معاملات نوسانی یا سوئینگ (Swing trading) تمرکز بر تغییرات بیشتر قیمت است. موقعیت‌ها ممکن است برای روز‌ها تا هفته‌ها با این روش حفظ شوند.

سوشیال تریدینگ چیست؟

سوشیال تریدینگ (Social Trading) نوع جدیدی از ترید کردن است که به کاربران امکان می‌دهد از تاکتیک‌های معاملاتی تریدر‌های باتجربه‌تر برای سرمایه گذاری خود استفاده کنید. برخی از پلتفرم‌ها از این ویژگی پشتیبانی می‌کنند؛ در این پلتفرم‌ها تریدر‌های مختلف در سراسر جهان با یکدیگر ارتباط می‌گیرند و در مورد تحلیل‌ها بحث می‌کنند. ویژگی کپی کردن (Copy Trade) روش معاملاتی سایر تریدر‌ها یکی از برجسته‌ترین ویژگی‌های سوشیال تریدینگ است.

سوشیال تریدینگ چیست؟

مزایای سوشیال تریدینگ

  • به افرادی که اطلاعاتی کمی در مورد بازار مالی دارند کمک می‌کند تا دنبال کردن افراد با تجربه سود کنند. آن‌ها می‌توانند با این افراد ارتباط بگیرند و از آن‌ها برای رشد و یادگیری استراتژی معاملاتی خود کمک بخواهند.
  • کار با یکدیگر و به اشتراک‌گذاری‌ ایده‌ها به تریدر‌ها اجازه می‌دهد تا عملکرد خود را به طور بالقوه افزایش دهند.
  • در زمان بسیاری از ترید‌های دیگر صرفه‌جویی می‌شود، چرا که آن‌ها همه چیز را به اشتراک می‌گذارند.
  • می‌توان از آن در طیف گسترده‌ای از کلاس‌های دارایی مختلف از جمله سهام، ETF، ارز‌ها، کالا‌ها و ارز‌های دیجیتال استفاده کرد.

تفاوت‌های تریدینگ و سرمایه‌ گذاری

جدا از تفاوت‌هایی که بالاتر اشاره کردیم، تریدینگ و سرمایه‌گذاری چند تفاوت اصلی دیگری نیز باهم دارند:

بازار‌های مالی

بازار سهام (Stock) محبوب‌ترین نوع دارایی در بین سرمایه‌گذاران است. این نوع نحوه تعیین بازده یک موقعیت معاملاتی بازار‌ها نشان دهنده سرمایه‌گذاری یک شخص در یک شرکت است؛ معمولا گزینه‌ی مناسبی برای سرمایه‌گذاری بلند مدت محسوب می‌شود. از لحاظ تاریخی، سهام در بلندمدت بازدهی بسیار خوبی را به سرمایه‌گذاران ارائه کرده است. برای مثال، شاخص S&P ۵۰۰ از زمان ایجاد آن در سال ۱۹۲۶، هر سال به طور متوسط حدود ۱۰ درصد افزایش یافته است. این نسبت به سایر سرمایه‌گذاری‌ها مانند اوراق قرضه و پس انداز نقدی بازدهی بیشتری را نشان می‌دهد.

سرمایه‌گذاران می‌توانند سهام فردی (مانند اپل، آمازون و مایکروسافت) را خودشان انتخاب کنند. برخی دیگر نیز از صندوق‌های سرمایه گذاری مشترک و صندوق‌های قابل معامله در بورس (ETF) برای سرمایه‌گذاری در بازار سهام استفاده می‌کنند. سرمایه‌گذاران سایر دارایی‌ها را جهت افزایش بازدهی به پرتفوی خود اضافه می‌کنند. برای مثال، یک سرمایه‌گذار می‌تواند علاوه صندوق‌ها مالک کالا‌هایی مانند طلا نقره و حتی ارز‌های دیجیتال باشد. اما ترید‌ها نسبت به سرمایه‌گذاران در زمینه‌های بیشتری فعالیت می‌کنند. تریدر معمولا اطلاعات و دانش کافی در بازار سهام، شاخص، ارز‌ها و کالای دیگر دارند. به طور کلی، از آنجایی که کار تریدر‌ها با نوسانات است، معمولا از بازار‌های بی‌ثبات‌تر استفاده می‌کنند.

بازار‌های مالی

تریدر‌های برای معامله معمولاً از یک CFDs استفاده می‌کنند، اما سرمایه‌گذاران معمولاً دارایی‌ها را به طور کامل خریداری می‌کنند. CFD‌ها ابزار‌های مالی هستند که به ترید‌ها اجازه می‌دهد از تغییرات قیمت یک دارایی بدون نیاز به داشتن آن سود ببرند. علاوه بر این، تریدر‌ها می‌توانند با استفاده از CFD و اهرم، مدیریت بهتری بر دارایی خود داشته باشند. برای مثال، با استفاده از لورج دو برابر، یک تریدر نحوه تعیین بازده یک موقعیت معاملاتی ممکن است دارایی به ارزش ۵۰۰۰ دلار را با سرمایه گذاری ۲۵۰۰ دلاری مدیریت کند. با استفاده از لورج شما می‌توانید دارایی خود را چند برابر کنید. البته فراموش نکنید که در صورت نداشتن دانش کافی و استفاده از اهرم، ممکن است عکس این اتفاق بیفتد و از ارزش دارایی شما چند برابر کم شود.

تحقیق و تحلیل

یکی دیگر از تفاوت‌های بین تریدر و سرمایه‌گذار، نحوه تحقیق و تحلیل‌های آن‌ها از بازار است. سرمایه‌گذاران معمولا بر روی تحلیل‌های بنیادی تمرکز می‌کنند. در این نوع، یک سرمایه‌گذار تمام جوانب یک دارایی را مورد بررسی قرار می‌دهد. برای مثال، برای تعیین ارزش خرید سهام، سرمایه‌گذار رشد اخیر فروش و درآمد شرکت، ترازنامه آن، خطر رقبا و پیشینه اقتصادی را بررسی می‌کند.

تحقیق و تحلیل

در صورتی که تریدر‌ها بیشتر به تحلیل‌های تکنیکال می‌پردازند. در این نوع تحلیل تریدر‌ها به مشاهده نمودار‌های قیمت و تجزیه و تحلیل روند‌ها، الگو‌ها و نشانه‌ها می‌پردازند تا پیش‌بینی کنند که قیمت ارز دیجیتال یا یک دارایی در آینده چگونه حرکت می‌کند. به بیان بهتر تحلیل تکنیکال، بر پایه تاریخچه حرکات یک دارایی است که برای پیش‌بینی تغییرات قیمت در آینده استفاده می‌شود.

سه استراتژی رایج تحلیل تکنیکال به شرح زیر است:

معاملات روند

این رویکرد به دنبال کسب درآمد از طریق تجزیه و تحلیل روند قیمت یک دارایی است. زمانی که یک معامله‌گر آن را با معامله در همان جهت روند شناسایی کرد، ممکن است سود بردن از یک روند امکان‌پذیر باشد.

خط مقاومت و حمایت

در این استراتژی تریدر‌ها با یافتن سطوح حمایت و مقاومت یک دارایی سود می‌کنند. سطحی در نمودار که سقوط قیمت دارایی به آن دشوار است، به عنوان حمایت شناخته می‌شود. سطح مقاومت نقطه‌ای است که در آن قیمت یک دارایی به سختی افزایش می‌یابد. پس از یافتن این مکان‌ها، معامله‌گران می‌توانند با وارد کردن معاملات اسپات که احتمال معکوس شدن قیمت دارایی وجود دارد، سود ببرند.

معاملات شکست مقاومت

تریدر با این استراتژی می‌تواند با پیدا کردن دارایی‌هایی که از سطوح حمایت یا مقاومت ثابت عبور کرده‌اند سود کسب کند. شکست‌ها ممکن است سیگنال‌های قدرتمندی باشند، به‌ویژه زمانی که توسط سایر شاخص‌های تحلیل تکنیکال تأیید شوند.

ریسک و مدیریت آن

هر نوع کسب درآمدی که به وسیله این دو روش باشد، قطعاً با خطراتی همراه است. از این رو، هم سرمایه‌گذار و هم تریدر باید اطلاعات کافی در مورد نحوه مدیریت سرمایه و ریسک داشته باشند. خطرات اصلی که سرمایه‌گذاران با آن مواجه هستند به شرح زیر است:

  • ریسک بازار: به موقعیتی که یک بازار ارزش خود را از دست بدهد، ریسک بازار گفته می‌شود.
  • ریسک خالص: ارزش یک دارایی خاص، مانند یک سهام یا یک ارز دیجیتال، کاهش یابد.

هر سرمایه‌گذار می‌تواند با استفاده از سهام مختلف در سبد خرید خود، جلو ضرر خود را بگیرد. این عمل توزیع پول بین انواع سرمایه‌گذاری‌ها به منظور جلوگیری از وابستگی بیش از حد به یک دارایی یا اوراق بهادار است. چرا که پرتفویی که شامل طیف وسیعی از دارایی‌ها است، ریسک کمتری نسبت به پرتفویی دارای یک سهام یا دارایی دیجیتال دارد. خطرات اصلی که تریدر‌ها با آن مواجه هستند به شرح زیر است:

  • ریسک نوسان: ریسک نوسانات به خطرات ناشی از تغییرات کوتاه مدت قیمت اشاره دارد.
  • ریسک اهرمی: ریسک استفاده از اهرم به عنوان ریسک اهرمی شناخته می‌شود. در حالی که اهرم ممکن است به شما کمک کند پول بیشتری کسب کنید، همچنین می‌تواند منجر به ضرر و زیان شما شود.

معامله گران می‌توانند از استراتژی‌های مدیریت ریسک زیر استفاده کنند:

  • انتخاب اندازه مناسب برای نقش خود
  • تنظیم توقف ضرر برای به حداقل رساندن تلفات
  • اجتناب از استفاده بیش از حد از لوریج

تریدینگ یا سرمایه گذاری؟ کدام بهتر است؟

هر دو مزایا و معایب خود را دارند. هیچ استراتژی برتری از دیگری وجود ندارد. هر دو نشان داده‌اند که استراتژی‌های مؤثری برای بهره‌مندی از بازار‌های مالی جهانی هستند. انتخاب هر یک از این دو به هدف و معیار برمی گردد؛ برخی از این اهداف عبارتند از:

  • اهداف مالی شما
  • ریسک‌پذیری شما
  • دانش شما از یک بازار خاص یا نوع دارایی
  • میزان تلاشی که می‌خواهید برای تحقیق و پیگیری سرمایه‌گذاری‌های خود صرف کنید.
  • مقدار پولی که برای شروع دارید.

سوالات متدوال

سوالات متداول

سرمایه‌گذار کیست؟

سرمایه‌گذار شخصی است که بر اساس تحلیل‌های بنیادی، دارایی خود را در یکی از بازارهای مالی به مدت زمان طولانی نگه داری می‌کند.

تریدینگ یا معامله‌گری چیست؟

یک استراتژی فعال و کوتاه مدت است؛ در این استراتژی تریدرها دارایی‌ها را درمدت زمان کوتاهی نگه می‌دارند و از طریق نوسانات بازار سود مورد نظر خود را کسب می‌کنند.

کسب سود از طریق سرمایه‌گذاری بهتر است یا تریدینگ؟

هر دو استراتژی معایب و مزایای خود را دارند و نمی‌توان گفت کدام بهتر است. در نتیجه باید بر اساس اهداف مالی، ریرسک‌پذیری، اطلاعات و دانش و در نهایت سرمایه اولیه یکی از این موارد را انتخاب کنید.

نکته: توجه داشته باشید این مقاله صرفا با هدف راهنمایی و آشنایی نوشته شده و آکادمی ارز دیجیتال ارزتودی مسئولیتی در مقابل تصمیمات افراد یا عواقب مالی آن ندارد.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.