تفکر همگرا در برابر تفکر واگرا


در تفکر واگرا، خلاقیت به‌عنوان محور اندیشه مطرح است و در تفکر هم‌گرا، تفکر منطقی و استدلالی، محور عمل است.

تفکر همگرا و واگرا

آنچه امروزه باعث تمایز افراد در جوامع می‌شود، نوع و شکل تفکر آن‌هاست، چرا که تفکرات افراد منشا رفتارها و برخوردهای اجتماعی آنان است و هر فرد با نوع تفکراتش، شخصیت خود را می سازد. نوع نگاه به دنیایی که در آن زندگی می‌کنیم و چگونگی تعامل با محیط، وابسته به نوع تفکر ماست.

کنش اشخاص مختلف در مواجهه با مسائل و تلاش برای یافتن راه‌حل را می‌توان به دو شیوه‌ی تفکر همگرا (Convergent thinking) و تفکر واگرا (Divergent Thinking) تقسیم نمود.

  1. تفکر همگرا :‌ ارایه راه‌حل‌های قدیمی در برابر یک مساله است. ارزیابی و قضاوت کلید اصلی این نوع تفکر است.
  2. تفکر واگرا : ارایه راه‌حل‌های جدید در حل مساله است. از عرف و عادات دور می شود و سنت شکن است.

خلاق شدن، نیازمند آموزش و تمرین مداوم است، تا ذهن در همه‌ی موارد و مراحل، تفکر خلاقانه‌ای داشته باشد و در مواجهه با مسایل روزمره‌ زندگی، گزینه‌های بهتر را به‌کار ببندد. متاسفانه تفکر واگرا در نظام خانواده، جامعه، نظام آموزش و پرورش و آموزش عالی ایران، اجرا نمی‌گردد. در نظام آموزشی سنتی، تفکر همگرا، روش قالب اندیشیدن است.

تفکر تفکر همگرا در برابر تفکر واگرا همگرا چیست؟

تفکر همگرا نوعی از تفکر است که روی یک پاسخ مشخص، سازمان یافته و آشنا تمرکز می‌کند. این تفکر روی سرعت، منطق و دقت تاکید می‌کند. تفکر همگرا به سمت عرف و عادات جامعه است. تفکری محافظه کار است و مبتنی بر روش و قاعده خاصی است.

نمونه هایی از تفکر همگرا عبارتند از:

  1. پاسخ به سؤال های تستی.
  2. پاسخ به سؤال های حفظی.
  3. تفکر همگرا در برابر تفکر واگرا
  4. به یاد آوردن نام ها، اسامی، اعداد، تصاویر، صداها.
  5. رو نویسی از یک تکلیف.
  6. پیدا کردن راه حل های به هم مرتبط و نزدیک به هم.
  7. پیدا کردن یک یا دو راه حل خاص برای هر مسأله.
  8. نگاه خطی، سیاه و سفید و همه یا هیچ به مسایل زندگی.

تفکر واگرا چیست؟

برخی مسایل در ریاضیات، مهندسی و پزشکی تنها در سطح تفکر همگرا قابل حل هستند، اما بسیاری دیگر از مسایل بخصوص آنهایی که به انسان مربوط می شوند نیاز به تفکر واگرا دارند. تفکر واگرا به معنی نگاه کردن به یک موضوع از جهات مختلف، دادن پاسخ های غیر معمول به یک مسأله، محدود نشدن به زمان و مکان و در نظر گرفتن گزینه های متفاوت، جدید و از پیش تعیین نشده برای یک موضوع است.

تفکر واگرا، ذهن ما را از جهات مختلف به سمت جهان باز می کند. به این ترتیب، بهتر قادریم جهان را از زوایای مختلف کشف و تمام احتمالات را برای حل مسائل زندگی مان در نظر بگیریم. به شخص این امکان را می دهد که از دایره بسته تجربیات خودش خارج شده و به فراسوی تجاربش بنگرد.

در تفکر واگرا پاسخ قطعی وجود ندارد و پاسخ های بسیاری ممکن است وجود داشته باشند و می توان آن را مشابه با تفکر خلاق دانست. تفکر واگرا در واقع قدرت اتصال و سازماندهی اطلاعات در ذهن و ارایه چیزی جدید است. افرادی که بتوانند ارتباط بیشتری میان داده‌های ذهنی خود بوجود آورند قادر هستند پاسخ‌های متعدد و بیشتر به یک موقعیت بدهند.

در تفکر واگرا، خلاقیت به‌عنوان محور اندیشه مطرح است و در تفکر هم‌گرا، تفکر منطقی و استدلالی، محور عمل است.

تفاوت‌های بین تفکر واگرا و همگرا

    تفکر همگرا در برابر تفکر واگرا
  1. جهت تفکر هم‌گرا به سمت عرف و عادات جامعه و افکار پذیرفته شده است، ولی تفکر واگرا از عرف و عادات دور می‌شود و سنت‌شکن است.
  2. در تفکر هم‌گرا تلاش می‌شود یک رابطه‌ی منطقی بین عناصر برقرار شود و فرد سعی می‌کند آن را بیابد. ولی در تفکر واگرا، بین امور نامربوط، ارتباط برقرار می‌شود و سعی می‌شود، عناصر و اجزا نامربوط به‌هم متصل شوند.
  3. در تفکر هم‌گرا، امکان اشتباه نیست و فرد سعی دارد، از اشتباه پرهیز نماید. در تفکر واگرا، به فرد فرصت اشتباه داده می‌شود.
  4. برای تفکر هم‌گرا، جهت مشخص است، اما مسیر خاصی در تفکر واگرا وجود ندارد و مقصد مشخص نیست.
  5. در تفکر هم‌گرا نتیجه تفکر از قبل معلوم است یعنی همیشه یک جواب صحیح یا ناصحیح وجود دارد؛ اما در تفکر واگرا، جواب قطعی وجود ندارد و تعداد زیادی جواب وجود دارد که از نظر منطقی ممکن است هر کدام از جواب‌ها به گونه‌ای درست باشد.
  6. تفکر هم‌گرا، تلاشی است برای بررسی، انتخاب یا گزینش مهم‌ترین راه‌ها که به یک یا چند مورد ختم می‌شود. اما تفکر واگرا تلاشی است برای جست‌وجوی افکار ما و توجه به امکانات و مسیرهای فراوان.

عناصر دخیل در تفکر واگرا

گیلفورد بیان می‌کند که در تفکر واگرا، می‌توان سه عنصر را به عنوان مهم‌ترین عناصر شناسایی و سنجش کرد:

  1. انعطاف‌پذیری اندیشه(Flexibility): این عنصر، غیرمعمول بودن جواب‌ها و راه‌حل‌های ارائه شده را مورد سنجش قرار می‌دهد.
  2. اصالت اندیشه(Originality): این عنصر، ارائه راه‌حل یا جواب تازه، بدون استفاده از میانبرهای ذهنی مهم است.
  3. سیالی اندیشه(Fluency): این عنصر، تعداد گزینه‌های اعلام شده، در کم‌ترین زمان حایز اهمیت می‌باشد.
  4. جزئی نگری اندیشه(Elaboration): توانایی ارائه جزئیات برای طرح ارائه شده.

هر چه تفکری انعطاف‌ پذیرتر، اصیل‌تر و سیال‌تر باشد، میزان واگرایی در آن بیشتر است و در این‌ صورت آن تفکر، خلاق‌تر است.

گیلفورد و همکارانش، آزمون‌های بسیاری را برای سنجیدن این ۴ عنصر، استاندارد کردند. از جمله آزمون عنوان داستان و استفاده‌های غیرمعمول.

در آزمون استفاده های غیر معمول، برای مثال به آزمون شونده کلمه آجر داده می شود و از او خواسته می شود تا در مدت ۸ دقیقه تمام موارد استفاده آجر را بیان کند:

  • پاسخ یکی از دانش آموزان این گونه است: ساختن خانه / ساختن طویله / ساختن مدرسه / ساختن کلیسا / ساختن دودکش / ساختن اجاق. چنانچه ملاحظه می شود همه ی این پاسخ ها طبقه ی واحدی از استفاده از آجر، یعنی ساختن مربوط می شود و نشان دهنده ی انعطاف پذیری و واگرایی کمی می باشد.
  • دانش آموز دیگری این پاسخ ها را داده است: گذاشتن جلو در / زدن به یک سگ / درست کردن قفس کتاب /غرق کردن یک گربه / کوفتن به میخ / درست کردن دروازه های فوتبال. این پاسخ ها انعطاف پذیرند و نشان دهنده واگرایی بیشتر تفکرند.

تفکر واگرا بهتر است یا تفکر همگرا؟

این دو نوع تفکر را می توان به صورت موازی و از طریق فعالیت های مختلف، پرورش داد و لزوما، یکی بر دیگری مقدم نیست.

برخی افراد گمان می کنند، تفکر واگرا همان خلاقیت است و این دو را با هم یکی می دانند. در حالی که اگر با دقت به این مساله نگاه کنیم، متوجه می شویم، خلاقیت یکی از مهم‌ترین محصولات تفکر واگراست.

تفکر خلاق حاصل همکاری تفکر واگرا و هم‌گراست. برای حل مساله یک فرد ابتدا باید ذهن خود را آزاد بگذارد و با تفکر واگرا راه‌حل‌های متنوع و زیادی را بیابد. سپس با استفاده از تفکر هم‌گرا، این محصولات فکری متنوع را از نظر علمی یا عملی و یا مفید بودن، مورد بررسی قرار دهد، بهترین آن‌ها را انتخاب کرده و با فکری متمرکز، به اصلاح و تعدیل و اجرای آن بیندیشد.

تاکید بر اهمیت تفکر واگرا به معنای نادرست بودن یا غیرمفید بودن تفکر هم‌گرا نیست؛ بلکه به دلیل میل بیشتر ذهن ما به سمت تفکر هم‌گرا، لازم است به سمت مقابل و تفکر آزادتر هم توجه داشته باشیم. اما هر دو اندیشه لازم، مفید و هر کدام در جای خود ضروری است.

آفت‌های تفکر همگرا

واقعیت این است که؛ داشتن تفکر هم‌گرا امری فراگیرتر است. این حالت دلایل بسیاری می‌تواند داشته باشد. از جمله میل زیاد ذهن به حرکت در مسیر عادت‌ها. آن چه که تبدیل به عرف و عادت شده است، آزموده و پذیرفته شده است، بنابراین نیازی به سنجش مجدد و پذیرفتن عواقب آن نیست. چقدر آسان‌تر خواهد بود که در همان مسیر همیشگی و بدون هیچ چالش و زحمتی باشیم. بنابراین تفکر هم‌گرا امری رایج در میان انسان‌هاست.

در این حالت تفکر، آفتی رخ می‌دهد. این‌که وقتی که در مواجهه با مساله‌ای یک پاسخ به ذهن ما خطور می‌کند، ذهن تمام انرژی را روی آن یک فکر سرمایه‌گذاری می‌کند و راه را به‌ روی هر حرکتی می‌بندد و دیگر نمی‌توانیم به پاسخ‌های دیگر بیندیشیم.

وقتی به‌صورت هم‌گرا می‌اندیشیم، حتی اگر در لحظه‌ی نخست، افکار متنوع و متفاوتی هم به ذهن‌مان برسد، دستگاه قدرتمند پالایش و سانسور منطقی در ذهن، با سرعت و قدرت، این ایده‌ها را در هم ادغام و حذف می‌کند، تا به یک پاسخ، برای تمرکز برسد.

برای تمرین خلاقیت فرزندان خود می توانید کتاب خلاقیت و تفکر واگرا (سحر خوئینی) را تهیه فرمایید.

تفکر واگرا و تفکر همگرا

تفکر واگرا چیست و با تفکر همگرا چه تفاوتی دارد؟

از زمانی که گیلفورد در دهه‌ی پنجاه میلادی بحثِ تفکر واگرا را مطرح کرد و آن را در برابر تفکر همگرا قرار داد، این دوقطبی‌ِ همگرا و واگرا به یکی از پایه‌های اصلی در آموزش مهارت حل مسئله تبدیل شده است.

همچنین تحقیقات متعددی از این فرضیه پشتیبانی می‌کنند که تفکر واگرا می‌تواند با خلاقیت در ارتباط باشد.

اگر چه برخی چنان اغراق آمیز برخورد می‌کنند که گویی تفکر واگرا دقیقاً معادلِ مفهوم خلاقیت است؛ اگر چه چنین نیست.

برای آشنایی با تفکر واگرا بهتر است ابتدا مثالی از حالت متضاد آن یعنی همگرایی در تفکر را مرور کنیم.

به این گفتگو توجه کنید:

کیش به نظرم عالیه.

خیلی دنبال تفریح و محل‌های تفریحی نیستیم. می‌خوایم توی هتل استراحت کنیم.

کیش به نظرم بهترین هتل‌ها رو برای این کار داره.

الان یه مقدار گرمه اونجا.

اتفاقاً کیش الان توی هتل‌های اصلیش، سیستم‌های سرمایش خوبی گذاشته‌اند.

اگر نخواهیم کیش بریم، پیشنهاد بعدیت کجاست؟

به نظرم کیش تنها گزینه خوبه. اگه نمی‌خواین مسافرت برین چرا بهانه میارین!

مثال بالا اگر چه با کمی اغراق همراه است، اما احتمالاً در ذهن همه‌ی ما خاطرات مشابهی را زنده می‌کند.

ویژگی تفکر همگرا، قفل شدن روی یک ایده‌ی مشخص یا ایده‌های مشابه‌ آن است. چیزی که گاهی به آن Idea fixation می‌گویند.

افرادی که به شیوه‌ی همگرا (Convergent) فکر می‌کنند، اگر یک پاسخ به ذهنشان برسد، دیگر به سادگی نمی‌توانند به پاسخ دیگری فکر کنند. اگر هم چنین کنند، پاسخ‌های دیگر ماهیت متفاوتی نخواهند داشت؛ بلکه کمابیش تغییریافته‌ی همان ایده‌ی اصلی خواهند بود.

مهم نیست که سوال چیست:

به مقصد مسافرت فکر می‌کنیم یا به غذای امروز؛

به روش تامین مالی شرکت فکر می‌کنیم یا برنامه مناسب تبلیغات؛

به استخدام نیروی انسانی یا طراحی یک الگوریتم جدید؛

مهم این است که نخستین پاسخ برای خیلی از ما آخرین پاسخ محسوب می‌شود.

افرادی که به شیوه‌ی همگرا فکر می‌کنند، حتی اگر در لحظه‌ی نخست چند ایده‌ی متفاوت به ذهن‌شان برسد، به سرعت آنها را به نفع یکدیگر حذف می‌کنند و فهرست آن‌ها هر لحظه، کوچک و کوچک‌تر می‌شود.

سابقه بحث در مورد تفکر واگرا و همگرا در فضای دانشگاهی

اگر چه مفهوم تفکر واگرا (Divergent Thinking) و تفکر همگرا (Convergent Thinking) قرن‌هاست به شکل‌های مختلف در نوشته‌ها و تحلیل‌های نویسندگان و دانشمندان دیده می‌شود، اما نام‌گذاری همگرا و واگرا برای شیوه‌های تفکر کمتر از هفتاد سال قدمت دارد.

جوی گیلفورد در سالهای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ در مورد هوش و ساختار هوش مطالعه می‌کرد و مقالات و تحقیقات متعددی در این زمینه منتشر کرد.

او دو اصطلاح تفکر واگرا و تفکر همگرا را در کتاب خود تحت عنوان ماهیت هوش انسانی (The Nature of Human Intelligence) مطرح کرد و پس از این دو تعبیر به ادبیات عمومی روانشناسی (و سپس مدیریت) وارد شده و رواج پیدا کردند.

این روزها همه جا در مورد تفکر همگرا و واگرا می‌شنویم و ممکن است احساس کنیم که پس از چند دهه، احتمالاً این بحث برای اکثر انسان‌ها – یا لااقل آموزش‌دیده‌های روانشناسی و مدیریت – حل شده است.

اما ورنر راینارتز در مقاله‌ی خود که در سال ۲۰۱۳ توسط نشریه کسب و کار هاروارد منتشر شد بر این نکته تأکید کرد که هنوز هم تفکر واگرا و خلاقیت در حل عملی مسائل رواج بسیار کمی دارد و بسیاری از ما به شکلی آموزش دیده و تربیت شده‌ایم که ذهن‌مان به سمت الگوهای تحلیلی و همگرا سوگیری دارد (منبع).

نگاهی دقیق‌تر به تفکر همگرا و تفکر واگرا

دسترسی کامل به مجموعه درس‌های تصمیم گیری و حل مسئله برای اعضای ویژه متمم در نظر گرفته شده است. با فعال کردن اشتراک ویژه به درس‌های بسیار بیشتری دسترسی پیدا می‌کنید که می‌توانید فهرست آن‌ها را در اینجا ببینید:

بررسی‌های ما نشان داده که دوستان متممی علاقه‌مند به تصمیم گیری و حل مسئله از درس‌های زیر هم استقبال می‌کنند:

دوره MBA (پیگیری منظم تفکر همگرا در برابر تفکر واگرا مجموعه درس‌ها)

اگر با فضای متمم آشنا نیستید و دوست دارید درباره‌ی متمم بیشتر بدانید، می‌توانید نظرات دوستان متممی را درباره‌ی متمم بخوانید و ببینید متمم برایتان مناسب است یا نه. این افراد کسانی هستند که برای مدت طولانی با متمم همراه بوده و آن را به خوبی می‌شناسند:

البته طبیعی است که تاکید بر اهمیت تفکر واگرا به معنای نادرست بودن یا غیرمفید بودن تفکر همگرا نیست؛ بلکه به دلیل سوگیری بیشتر ذهن ما به سمت تفکر همگرا، لازم است کمی به سمت دیگر ماجرا هم توجه داشته باشیم.

در نهایت پس از اینکه تفکر واگرا، ده‌ها راهکار پیش روی ما قرار می‌دهد باید بهترین آنها را انتخاب کرده و سپس با تفکری متمرکز و همگرا، به اصلاح، تعدیل، توسعه و اجرای آن فکر کنیم.

تمرین درس تفکر همگرا و تفکر واگرا

چه تمرین (یا تمرین‌های) دیگری را خوانده‌اید یا شنیده‌اید یا خودتان می‌توانید پیشنهاد کنید که موجب توسعه تفکر واگرا شود؟

به نظر شما در روابط عاطفی، توجه نکردن به الگوی تفکر واگرا چه مشکلات و تبعات نامطلوبی می‌تواند به همراه داشته باشد؟ لطفاً سناریوی ذهنی طراحی کنید و مثال بزنید.

ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری مهارت حل مسئله به شما پیشنهاد می‌کند:

چند مطلب پیشنهادی از متمم:

برخی از سوالهای متداول درباره متمم (روی هر سوال کلیک کنید)

متمم مخففِ محل توسعه مهارتهای من است؛ یک فضای آموزشی آنلاین برای بحث‌های مهارتی و مدیریتی.

برای کسب اطلاعات بیشتر می‌توانید به صفحه‌ی درباره متمم مراجعه کنید.

ما برای هر یک از درس‌های متمم، یک نقشه راه داریم که به یادگیری آن درس کمک می‌کند.

می‌توانید با مراجعه‌ به صفحه‌ نقشه راه یادگیری، عنوان درس‌های مختلف متمم را ببینید.

همچنین می‌توانید دوره MBA متمم را ببینید.

شما می‌توانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به چیزی در حدود نصف درسهای متمم دسترسی خواهید داشت.

پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به کاربر ویژه تبدیل شوید.

اعتبار را می‌توانید به صورت ماهیانه (۷۴ هزار تومان)، فصلی (۱۹۰ هزار تومان)، نیم‌سال (۳۴۵ هزار تومان) و یکساله (۵۸۵ هزار تومان) بخرید.

برای اطلاعات بیشتر لطفاً به صفحه‌ی ثبت نام مراجعه کنید.

مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که می‌توانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.

۵۲۸ نظر برای تفکر واگرا و تفکر همگرا

پرطرفدارترین دیدگاه به انتخاب متممی‌ها در این بحث

نویسنده‌ی دیدگاه : آرام آخوندی

1.الف: سعی در انجام متفاوت کارهای روزمره
مثلا تنوع در نوع صبحانه
تغییر محل صرف غذا
تغییر مسیرهای روزانه که باید طی شود
تغییر دکوراسیون
تغییر در سبک آغاز گفتگوی روزانه با همکاران
ایجاد تنوع در هر چیزی که دور و بر ماست
و کلا تنوع در کار وزندگی و سبک تفریح و .
ب: قبل از هر کاری یا پاسخی اندکی بیشتر فکر کنیم و عادتی واکنش نشان ندهیم
پ: قبل از خوردن بیشتر به خود غذا و خوراکی نگاه کنیم و به جزییات آن بیشتر توجه کنیم و آرامتر مصرف کنیم تا بهتر توسط ذائقه ما درک شود
ج: گوش کردن فعال به دیگران با حضور ذهن کامل و عجله نداشتن برای پاسخ به گفته هایشان
و خیلی موارد دیگر که میتواند به افزایش زمان و کیفیت تامل ما در امور و اشیا منجر شود.

2. بالقوه و نزدیک به فعل تبعات فاجعه آمیزی دارد
مثلا در رابطه والدین و فرزند اگر تفکر همگرا باشد والدین به سرعت قضاوتهای منفی از عملکرد یا برخوردهای فرزند خواهند داشت و چون نمیتوانند مسیر دیگری را فرض کنند یا دلیلی غیر از آنچه قبلا در خیلی موارد مشاهده کرده اند در نظر بگیرند ناچار برخوردهایی نامناسب و از روی استرس بیش از حد با فرزند خواهند داشت و ممکن است احساس اجحاف شدیدی در او ایجاد کنند که جبران آن مشکل باشد. در حالیکه با گفتگو و تفکر بیشتر روی موضوع بخصوص با مشارکت خود او ممکن هست به دیدگاه بهتر و معتدلتری برسند و از برخورد ناسالم یا افراطی پیشگیری کنند.
هم خودشان احساس بی اعتبار پنداشته شدن توسط فرزند پیدا نمیکنند و هم فرزند احساس سلطه گری و زور گویی و جمود فکری آنان را نخواهد داشت.
کلا پایبندی شدید به تفکر همکرا میتواند از احساس نیاز به همفکری و مشارکت و در نتیجه تلاش برای شناخت بهتر شرایط و آدمهای اطرافمان جلوگیری کند.

در زمینه روابط عاطفی زوجها وقتی دو سوی رابطه در مرحله شوق قرار دارند با تفکر همگرا احتمالا همه چیز را بر مبنای شوق بیش از حدی که دچار هستند خوب ببینند چون از ارزیابی بالغانه فاصله دارند اما در مرحله شناخت وقتی شوق طرفین فروکش کرد نکات منفی خودنمایی میکنند و اینجا اگر تفکر غالب همگرا باشد زود به بن بست در رابطه دچار خواهند شد زیرا باز هم ارزیابی بالغانه مغفول میماند و راههای احتمالی دیگر برای حل مسایل از چشم طرفین دور خواهد ماند (بن بست در رابطه) به نظرات هم توجه کمتری میکنند و بدون همفکری و مشارکت سوءتفاهمها زیاد خواهد بود.

با سیزده تفاوت میان تفکر همگرا و تفکر واگرا آشنا شوید

حتماً می‌دانید که نگرش‌های متفاوتی نسبت به مسائل و مشکلات وجود دارد. یکی از معروف‌ترین نگرش‌ها و تفکرات، که حوزه خلاقیت فردی و تفکر منطقی را از هم جدا می‌کند، نگرش همگرایانه و واگرایانه نسبت به مسائل است. اما این دو نگرش چه تفاوت‌هایی با یکدیگر دارند؟ با ما در این مقاله همراه باشید تا تفاوت تفکر همگرا و تفکر واگرا را باهم بررسی کنیم.

تفکر همگرا و واگرا چه هستند؟

شاید یکی از مهم‌ترین پیش‌زمینه‌های آگاهی از تفاوت میان دو چیز، دانستن تعریف دقیق آن‌ها باشد. به همین دلیل خوب است که قبل از بررسی تفاوت تفکر همگرا و تفکر واگرا تعریف آن‌ها را به‌درستی بدانیم.

تفکر واگرا به شیوه‌ای از تفکر اطلاق می‌شود که در آن افراد برای یک مشکل خاص، چندین و چند راه‌حل متفاوت و دلیل متفاوت در نظر می‌گیرند. ادوارد دوبونو، روانشناس معروف از تفکر واگرا عنوان تفکر جانبی داده است. او تأکید زیادی بر به‌کارگیری خلاقیت در حل مشکلات داشت و بیان می‌کرد که هر مسئله‌ می‌تواند از طریق ارائه راهکارهای غیرمستقیم و خلاق، به‌خوبی حل شود.

غریزی و ذاتی بودن تولید ایده‌ها، انعطاف‌پذیری در پذیرش ایده‌های جدید و پیچیدگی و چندبعدی بودن راه‌حل‌ها از مهم‌ترین ویژگی‌های تفکر واگرا محسوب می‌شوند.

جرج پاول گیلفورد روانشناسی بود که برای اولین بار از اصطلاح تفکر همگرا استفاده کرد. تفکر همگرا یعنی فهم مسائل و پیدا کردن راه‌حلی واحد و مشخص برای چالش‌ها و مشکلات. درواقع تفکر همگرا زمانی به کار می‌آید که شما بتوانید از میان گزینه‌های موجود گزینه مشخصی را برای حل و شناسایی مشکلات انتخاب کنید.

سرعت بالا، دقت کافی و قرار گرفتن بر اساس و پایه منطق از مهم‌ترین خصوصیات تفکر همگرا هستند.

تفکر همگرا و واگرا؛ کدام را انتخاب کنیم؟

قبلاً در این مقاله به‌صورت مفصل از تعریف تفکر همگرا و واگرا با شما صحبت کرده‌ایم. اما بگذارید قبل از تفکر همگرا در برابر تفکر واگرا بررسی تفاوت تفکر همگرا و تفکر واگرا یک مسئله مهم را برایتان بگویم. هر دو تفکر همگرا و واگرا در زندگی ما حیاتی و مهم هستند. نمی‌شود یکی را از دیگری برتر و دارای امتیاز بیشتری دانست. مهم این است که بدانیم در چه موقعیت‌هایی و چطور می‌توان از این دو تفکر متضاد به‌درستی استفاده کرد.

درواقع شیوه کار این‌طور است که وقتی با مشکلی روبه‌رو شدیم، باید گزینه‌های مختلف را برای حل مسئله پیدا کنیم (تفکر واگرا) و سپس گزینه‌ها را محدود کنیم و بهترین راه‌حل ممکن را از میان گزینه‌های موجود انتخاب کنیم. (تفکر همگرا)

می‌توانید برای آشنایی بیشتر با تفاوت میان تفکر خلاق و تفکر منطقی نگاهی هم به این مقاله بیندازید: تفکر نقادانه و خلاقانه

تفاوت‌های میان تفکر همگرا و واگرا

جهت‌گیری

اولین تفاوت تفکر همگرا و تفکر واگرا در مسیری است که این دو نگرش در آنالیز مسائل دارند. تفکر واگرا مسیری‌های مختلفی را برای بررسی مسائل در پیش می‌گیرد. مسیرهایی جانبی که احتمالاً یکی از آن‌ها به راه‌حل اصلی مسئله ختم می‌شود.

درحالی‌که تفکر همگرا کاملاً به‌صورت خطی به مسائل نگاه می‌کند و همیشه به دنبال کشف یک‌راه حل که اصلی‌ترین راه‌حل است، می‌گردد. درواقع تفکر واگرا با در نظر گرفتن همه احتمالات به راه‌حل نهایی می‌رسد، اما تفکر همگرا همواره به دنبال یک راه‌حل است و چندان به احتمالات اهمیت نمی‌دهد.

نوآوری

خلاقیت و نوآوری در ارائه راه‌حل، دیگر تفاوت میان تفکر همگرا و تفکر واگرا است. اساس و پایه تفکر واگرا خلاقیت و نوآوری است. کشف ایده‌های جدید و در نظر گرفتن همه احتمالات تکنیکی است که واگرایی بر اساس آن پیش می‌رود. اما در همگرایی اصولاً سعی می‌شود از تجربه‌های موفق قدیمی استفاده شود. درواقع کسانی که به‌صورت همگرا فکر می‌کنند، علاقه چندانی به آزمایش راه‌حل‌های جدید ندارند و ترجیح می‌دهند از اصول و قوانینی که قبلاً موفقیت آن‌ها به اثبات رسیده است تبعیت کنند تا به حل مسئله برسند.

محدوده عمل

تفکر همگرا، ازآنجایی‌که به دنبال یافتن جواب قطعی و دلایل اصلی در بررسی مسائل است، همه گزینه‌ها را خط می‌زند. درواقع تفکر همگرا، شخص را محدود می‌کند تا به جوابی درست و قانع‌کننده برسد.

در مقابل تفکر واگرا همه احتمالات را در نظر می‌گیرد. این تفکر هر احتمالی را دارای ارزش مناسب برای بررسی می‌بیند و در پی پیدا کردن جواب سؤالات از میان همین احتمالات است. به همین دلیل دست اشخاص در این بررسی بسیار باز است و محدوده عمل تفکر واگرا بی‌حدوحصر است.

خلاقیت چیست

با زیر و بم خلاقیت و راه های افزایش آن آشنا شوید

شک و یقین

حتماً خودتان می‌توانید حدس بزنید که این مورد از تفاوت تفکر همگرا و تفکر واگرا چیست. تفکر همگرا، در ذات خود به‌یقین پایبند است و همیشه به دنبال جواب قطعی است. جوابی که به هیچ‌ صورتی نتوان آن را زیر سؤال برد یا به آن شک کرد.

ازنظر تفکر همگرا همه‌چیز یا سیاه است یا سفید. یا صد درصد شدنی است یا نشدنی. چیزی به نام نسبی بودن وجود ندارد. اگر در بررسی به صد درصد پاسخ رسیدید، یعنی جواب درست را کشف تفکر همگرا در برابر تفکر واگرا کرده‌اید.

اما تفکر واگرا خلاف این شیوه عمل می‌کند. در تفکر واگرا مفاهیم کمتر سفت‌وسخت پنداشته می‌شوند. طیف رنگ خاکستری همان چیزی است که تفکر واگرا در نگرش به مسائل دارد. از نظر این تفکر سیاه مطلق یا سفید وجود ندارد و هر گزاره می‌تواند به نسبت خود در توضیح مسائل یا ارائه راه‌حل مؤثر باشد.

کارایی

شاید یکی از اساسی‌ترین تفاوت تفکر همگرا و تفکر واگرا در کارایی آن‌ها باشد. تفکر همگرا در تصمیم‌گیری بهترین گزینه موجود است. افرادی که به‌صورت همگرا فکر می‌کنند می‌توانند وظیفه خود را در این حوزه به بهترین شکل ممکن انجام دهند. آن‌ها تخصص خوبی در تشخیص بهترین راه‌حل دارند.

درعین‌حال، افراد با تفکر واگرا می‌توانند بهترین گزینه برای یافتن راه‌حل‌هایی ممکن و کشف دلایل وقوع مسائل و چالش‌ها باشند. تفکر همگرا و تفکر واگرا در عین اینکه کاملاً متضاد از یکدیگر عمل می‌کنند، مکمل هم هستند.

شخصیت

تفاوت تفکر همگرا و تفکر واگرا اثرات متفاوتی را هم در شخصیت افراد به وجود می‌آورد. مطالعات نشان می‌دهد که اصولاً افرادی که از تفکر واگرا بیشتر استفاده می‌کنند، شخصیت‌های برونگرایی دارند. آن‌ها معمولاً شخصیت خلاقی دارند و عاشق استفاده از تجربیات جدید هستند.

از طرفی، کسانی که به برونگرایی تمایل دارند، معمولاً درون‌گراتر هستند. این افراد به‌عنوان شخصیت‌های منطقی و متفکر شناخته می‌شوند و کمتر تمایل به استفاده از تجربیات جدید یا ریسک‌پذیری از خودشان نشان می‌دهند.

تفاوت تفکر همگرا و تفکر واگرا

وضعیت عاطفی

شاید برایتان جالب باشد بدانید که تفاوت تفکر همگرا و تفکر واگرا اثرات عاطفی متفاوتی را هم ایجاد می‌کند. پژوهشگران متوجه این اثر جالب بر شخصیت افراد شده‌اند. آن‌ها معتقدند اصولاً افرادی که از تفکر واگرا به‌عنوان نگرش غالب بر مسائل استفاده می‌کنند، حالت‌های هیجانی مثبت‌تری دارند و معمولاً به‌عنوان افراد خوش‌بین و مثبت نگر شناخته می‌شوند.

در عوض افرادی که بیشتر از تفکر همگرا به‌عنوان نگرش قالب استفاده می‌کنند، منفی نگر و بدبین هستند. البته میزان تأثیرپذیری و یا تأثیرگذاری تفکر همگرا و واگرا بر شخصیت، چندان مشخص نیست. شاید این مسئله برعکس باشد. یعنی ممکن است چون افراد خوش‌بین بیشتر از ایده‌های متفاوت استقبال می‌کنند و احتمالات بیشتری را در نظر می‌گیرند، تفکر قالب خودشان را واگرایی قرار می‌دهند.

وزن پاسخ‌دهی و صحت پاسخگویی

در تفکر واگرا، جواب‌ها و احتمالات متعددی برای پاسخ دارای ارزش و وزن است. تفکر همگرا در مقابل، تصریح می‌کند که باید به دنبال یک جواب مشخص باارزش بسیار بالا گشت. درواقع در تفکر واگرا ما با پاسخ‌های متعدد و وزن‌های متفاوت طرف هستیم؛ اما در تفکر همگرا با یک پاسخ با وزن صد درصد مواجهیم.

پیچیدگی

میزان پیچیدگی این دو تفکر در نگرش به مسائل، دیگر تفاوت تفکر همگرا و تفکر واگرا است. تفکر واگرا ایده‌های پیچیده را مطرح می‌کند. این تفکر به دنبال ارائه راه‌حل‌هایی است که نو، خلاقانه و بدیع باشند.

در مقابل، تفکر همگرا برای پیچیدگی و نوآوری اهمیتی قائل نیست و درعوض مفاهیم واضح و قوی را ارائه می‌کند.

تفاوت تفکر همگرا و تفکر واگرا

ریسک‌پذیری

افرادی که به‌صورت همگرا فکر می‌کنند، علاقه چندانی به ریسک‌پذیری ندارند و به همین دلیل است که ترجیح می‌دهند از الگوهای تکراری و تجربه‌های موفق آزمایش‌شده استفاده کنند.

در مقابل، تفکر واگرا تمایل زیادی به ایده‌های ماجراجویانه و ریسک‌پذیری دارند. آن‌ها دوست دارند ایده‌های جدید را امتحان کنند و با آزمایش راه‌حل‌های محتمل به نتیجه جدید برسند.

فعالیت مغز

فعالیت مغز و میزان استفاده از نیمکره‌های مغز دیگر تفاوت تفکر همگرا و واگرا است. ازآنجایی‌که تفکر واگرا با عناصری مانند خلاقیت و هنر در ارتباط است، بیش از هر چیزی با نیمکره سمت راست مغز در ارتباط است و آن قسمت را بیشتر تحریک می‌کند.

اما در مقابل افرادی که به‌صورت همگرا فکر می‌کنند، بیشتر با نیمکره چپ مغز در ارتباط هستند. آن‌ها بیشتر با رفتارهای منطقی و محاسبات ریاضی و احتمالات، نیمکره سمت چپ را تحریک می‌کنند.

استدلال

افرادی که تفکر همگرایانه دارند، بیشتر از استدلال استنتاجی استفاده می‌کنند. این نوع از استدلال به آن‌ها کمک می‌کند که راه‌حل‌های کمتر مورداطمینان را حذف کند تا به راه‌حل تفکر همگرا در برابر تفکر واگرا نهایی برسند. اما در مقابل افراد با تفکر واگرایانه از استدلال قیاسی استفاده می‌کنند. انگیزه آن‌ها در تفکر شاخه زدن یک گزاره اصلی و ایجاد ایده‌های جدید است.

تفاوت تفکر همگرا و تفکر واگرا

کمیت و کیفیت

آخرین فاکتور تفاوت تفکر همگرا و تفکر واگرا نگرش آن‌ها به کمین و کیفیت مسائل است. تفکر واگرا بیشتر از هر چیزی به میزان ایده‌های تولیدشده اهمیت می‌دهد تا بتوان بهترین راه‌حل را پیدا کرد. به همین دلیل، آن‌ها با کاهش دادن کیفیت ایده‌ها مشکلی ندارند.

اما در مقابل تفکر همگرا تأکید زیادی روی کیفیت راه‌حل‌های ارائه‌شده دارد. آن‌ها ترجیح می‌دهند یک راه‌حل منطقی و مستدل ارائه کنند که صد درصد کارایی داشته باشد.

مقایسه تفکر همگرا و تفکر واگرا؛ چه کسانی خلاق‌ترند؟

تفکر همگرا و تفکر واگرا دو شیوه نگرش و بینش به زندگی و اتفاقات هستند. این دوتفکر در مقابل هم قرار می‌گیرند و کاملا مخالف هم است.

در مقاله حاضر این دوتفکر را بررسی می‌کنیم و ویژگی‌های هردو دسته را باهم مقایسه خواهیم کرد. با ما در ذهن همراه باشید تا بفهمید جز کدام دسته از افراد هستید. آیا تفکر واگرا دارید یا تفکرتان همگرا است.

تفکر همگرا و تفکر واگرا

قبل از اینکه به سراغ بررسی تفاوت‌های دو تفکر همگرا و واگرا برویم، باید به صورت مفصل معانی و تعاریف این دو تفکر را بررسی کنیم. اصلا تفکر همگرا و واگرا چه معنایی دارد؟

تفکر همگرا

تفکر همگرا گونه‌ای خاص از بینش و نگاه به محیط و اتفاقات پیرامون زندگی است که براساس پیش‌فرض‌ها و راه‌حل‌های منطقی که از قبل امتحان شده‌اند و دیگران آنها را تجربه کرده‌اند انجام می‌شود.

افرادی که تفکر همگرایانه دارند به صورت مشخص، آشنا و سازمان یافته به مسائل نگاه می‌کنند و تفکری منطقی دارند. آنها جواب‌های منطقی که در چارچوب‌های عقلی و اندیشه‌ای می‌گنجد را پیش‌روی مسائل می‌گذراند.

تفکر واگرا

اما درمقابل، تفکر واگرا بر راه‌حل‌های نوآورانه و خلاق متمرکز می‌شود. افرادی که تفکر واگرایانه دارند، معمولا از روش‌های غیرمعمول، خلاق و عجیب برای حل مسائل و چالش‌ها استفاده میکنند.

تفکر واگرا درپی شکستن چارچوب‌های ذهنی و کلیشه‌های معمول است و یکی از پیش‌شرط‌های مهم تفکر خلاق و خلاقیت به حساب می‌آید. درواقع تفکر واگرا افراد را قادر می‌سازد که اطلاعات را سازماندهی کنند و جواب‌های جدید بسازند.

تفکر همگرا و واگرا

تفاوت‌های تفکر همگرا و تفکر واگرا

حالا که متوجه شباهت‌ها و تفاوت‌های تفکر همگرا و واگرا شدید، بهتر است به مقایسه و بررسی این دو تفکر برویم. با ما در ادامه هم همراه باشید.

اولین و مهم‌ترین تفاوت دو تفکر هم‌گرا و واگرا در نوع بینش این دونوع تفکر به مسائل پیرامون است. درحالی که تفکر همگرا تنها جنبه‌های خاص و منطقی ماجرا را مورد بررسی قرار می‌دهد و نگاه تک بعدی نسبت به مسائل دارد، تفکر واگرا جنبه‌ها و زوایای متفاوتی را مورد بررسی قرار می‌دهد و چالش‌ها را چند بعدی نگاه می‌کند.

بینش افراد در تفکر واگرا

انعطاف‌پذیری

افرادی که تفکر همگرایانه دارند، درمقابل مسائل و چالش‌های پیش آمده، انعطاف کمتری از خودشان نشان می‌دهند. اگر نظم ذهنی مورد نظر آنها بهم بریزد، شالوده امور از دستشان درمی‌رود و نمی‌توانند خودشان را با وضعیت جدید مطابقت دهند.

درواقع برای کسانی که تفکر همگرا دارند انطباقشان با مسائل و محیط‌های جدید بسیار سخت‌تر از کسانی است که واگرایانه فکر می‌کنند.

خلاقیت چیست

با زیر و بم خلاقیت و راه های افزایش آن آشنا شوید

درمقابل افرادی که دارای تفکر واگرا هستند، بسیار منعطف عمل می‌کنند. چالش‌های جدید، موقعیت‌های جدید و تغییرات، برای این دسته از افراد اصلا سخت و دشوار به‌نظر نمی‌رسد و می‌توانند به سادگی خودشان را با موقعیت‌های تفکر همگرا در برابر تفکر واگرا متفاوت مطابقت دهند.

علت این امر، به طرز فکر آنها برمی‌گردد. چرا که تفکر واگرا براساس ارائه راه‌حل‌های جدید و بدیع است و با نظم ذهنی از پیش ساخته شده و منطقی تفکر همگرایانه، تفاوت‌های زیادی دارد.

تفکر واگرا و انعطاف پذیری

هنجارها

تفکر واگرا، تفکری کاملا هنجار شکن است و از عادات و عرف پیروی نمی‌کند. کسانی که واگرایانه فکر می‌کنند درپی شکست نظم موجود هستند و شنا در جهت مخالف رودخانه برایشان کار مشکلی نیست.

از نظر آنها هر راهی که به خوبی به چالش جواب بدهد و کار کند، پذیرفتنی است.

درصورتیکه در تفکر همگرایانه، سمت و سوی تمایل افراد به سنت‌ها، عادات و عرف است. هنجارها و عرف جامعه برای افرادی که همگرا فکر می‌کنند بسیار با اهمیت است و معمولا تمایلی به برهم زدن آن ندارند.

این افراد بسیار قانون‌مندتر از افراد با تفکر واگرا هستند.

روش عمل

افرادی که تفکر همگرا دارند، از اصول مشخصی برای حل مسائل استفاده می‌کنند. برای این افراد همیشه دو به اضافه دو مساوی با چهار است. درمقابل کسانی که تفکر واگرا دارند، دوست دارند از راه‌های متفاوت برای رسیدن به هدف استفاده کنند.

مسیر مشخص و از پیش تعیین شده، فرمول‌ها و قواعد و الگوها برای این دسته از افراد معنای خاصی ندارد.

افرادی که تفکر واگرایانه دارند معمولا قابل پیش‌بینی نیستند و ریتم حرکت‌شان به سمت ارائه راه‌حل نهایی معمولا مشخص نیست. گاهی ضرباهنگ حرکتشان کند است و گاهی سرعت‌شان به‌طرز غیرقابل باوری افزایش پیدا می‌کند.

نتیجه‌دهی تصمیمات

معمولا تصمیماتی که افراد با تفکر همگرا می‌گیرند، منطقی‌تر است و به همین دلیل، درصد خطا و اشتباه آنها بسیار کمتر از افرادی است که به صورت واگرا فکر می‌کنند.

آنها ذاتا تمایلی به ریسک کردن ندارند و به همین دلیل دوست دارند تفکر همگرا در برابر تفکر واگرا از اصول منطقی و آزمایش شده پیروی کنند.

اما افرادی که تفکر واگرایانه دارند، ترجیح می‌دهند از روش‌های جدید و خلاقانه استفاده کنند. روش‌هایی که الزاما به نتیجه مطلوب منجر نخواهد شد، اما جذابیت‌های زیادی دارد.

میل به هنجار شکنی و استفاده از دانش و اطلاعات در تولید راه‌های بدیع، علت اصلی این تفاوت میان تفکر همگرا و تفکر واگرا است.

تفکر واگرا و حل مساله

شخصیت

معمولا افرادی که تفکر همگرا دارند در جامعه به عنوان افراد منطقی و منظم شناخته می‌شوند. این افراد چارچوب ذهنی مشخصی دارند و به سادگی می‌توانند با قواعد عرف هماهنگ شوند.

داشتن نظم و برنامه ذهنی برای انجام کارهای روزانه و پروژه‌ها به این دسته از افراد آرامش می‌‌بخشد و نتیجه کارشان را تضمین می‌کند. آنها دوست دارند به عنوان افراد قانون‌مند شناخته شوند و درعرف به عنوان انسان‌های موجه، معروف هستند.

درمقابل کسانی که واگرایی را ترجیح می‌دهند، شخصیت‌های خلاقی دارند. آنها در قواعد و عرف‌های معمول جا نمی‌شوند و عادت به شکستی هنجارها در این دسته از افراد بیدارند.

البته منظور از هنجارشکنی به معنای منفی آن نیست. آنها صرفا انسان‌هایی هستند که علاقه زیادی به شنا خلاف جهت رودخانه دارند. ماهیت تفکر آنها این دسته از افراد را به چنین شخصیت‌هایی تبدیل کرده است و معمولا نمی‌توانند براساس نظم و برنامه عمل کنند.

[su_box title=”تفکر همگرا در برابر تفکر واگرا همچنین بخوانید: ” style=”bubbles” box_color=”#a631a8″ radius=”20″]

اگر بخواهیم در انتها نتیجه‌ای از شخصیت افرادی که این دوتفکر در آنها غالب است داشته باشیم، می‌توانیم بگوییم افراد با تفکر همگرا، می‌توانند قانون‌گذاران خوبی باشند.

آنها افرادی قابل اتکا و قابل اعتماد هستند که تصمیماتی می‌گیرند که معمولا به نفع خیر عمومی و منطقی است.

اما افرادی که تفکر واگرا دارند، می‌توانند مدیران موفقی باشند. راه‌حل‌های پیشنهاد شده از طرف افرادی که تفکر واگرا دارند کمی جسورانه است، اما می‌تواند بسیار کارگشا و عملی باشد.

معمولا مخترعان و هنرمندان تفکر واگرایانه دارند.

شخصیت اجتماعی تفکر واگرا

پیش‌بینی و ارزیابی نتایج

از آنجایی که افراد با تفکر همگرا روی اصول و قواعد از پیش تعیین شده و فرمولاسیون مشخص حرکت می‌کنند، به سادگی می‌توان نتایج کارشان را پیش‌بینی کرد.

این افراد می‌توانند نتیجه کارشان را از قبل محاسبه کنند و معمولا نتیجه نهایی‌شان با درصد خطای پایین، با پیش‌بینی‌شان مطابقت دارد.

درمقابل نتیجه کار افرادی که تفکر همگرا دارند، ابدا قابل پیش‌بینی نیستند. آنها از روش‌های غیرمرسوم و غیرقابل پیش‌بینی برای ارائه راه‌حل‌ها استفاده می‌کنند و به همین دلیل نمی‌توان به صورت دقیق پیش‌بینی کرد که دقیقا به چه نتیجه‌ای خواهند رسید.

ارزیابی نتایج در تفکر واگرا

تفکر همگرا و تفکر واگرا؛ کدام بهتر است؟

مقایسه کارایی و برتری دونوع تفکر واگرا و همگرا با هم شبیه به این است که مثلا بخواهیم بگوییم غذا بهتر است یا آب. واقعیت این است که نمی‌توان هیچ کدام از انواع تفکر همگرا و واگرا را به یکدیگر برتری داد.

هرکدام از انواع این تفکرات در جای خود بسیار مناسب و کارگشا هستند. در مواقع فکر به راه‌حل‌ها بهتر است به صورت واگرایانه فکر کنیم؛ اما موقع تصمیم‌گیری، تفکر همگرایانه بهتر نتیجه می‌دهد.

مساله اصلی این است که سازوکار جامعه به نحوی باشد که افراد با تفکر همگرا و واگرا بتوانند در جای مشخص و مناسب شخصیت‌شان باشند تا بتوانند به بهترین شکل ممکن استعدادهایشان را بروز دهند و جامعه را به حداکثر بهره‌وری برسانند.

البته بهترین حالت این است که یاد بگیریم در مواجهه با چالش‌های متفاوت، مناسب با موقعیت موردنظر، تفکرمان را به سمت تفکر واگرا یا همگرا تغییر دهیم.

این مساله همان چیزی است که در آموزش و پروش و تربیت کودکان باید توجه ویژه‌ای را به خود اختصاص دهد. تمرین ویژگی‌های مثبت هردو نوع فکر بهترین حالتی است که می‌توانیم درمواجهه با چالش‌های زندگی از خودمان بروز دهیم.

خلاقیت و انعطاف تفکر واگرا در کنار منطق و نظم همگرایی، می‌تواند از ما انسان‌های ایده‌آلی بسازد که بهترین تصیم‌های ممکن را در موقعیت‌های مختلف زندگی می‌گیرد.

[su_box title=”در ذهن بهترین ها را بخوانید: ” style=”bubbles” box_color=”#a631a8″ radius=”20″]

[su_animate type=”shake” duration=”0.5″]

تفکر همگرا و تفکر واگرا

آن چه امروزه باعث تمایز افراد در جوامع می‌شود، نوع و شکل تفکر آن‌هاست. چرا که تفکرات افراد منشا رفتارها و برخوردهای اجتماعی آنان است و هر فرد با نوع تفکرات خود، شخصیت کاری و اجتماعی خود را ساخته و در چارچوب اعتقادات تفکری خود، به‌تلاش می‌پردازد.

مهم‌ترین دستاورد گیلفورد در طی تحقیقات گسترده و طولانی خود بر روی الگوی تفکر همگرا در برابر تفکر واگرا ساختار عقل، ارایه مفهوم تفکر «هم‌گرا» و «واگر» است. او در دهه ۵۰ میلادی،‌ این مطلب را در کتاب خود با نام «ماهیت هوش انسانی» مطرح کرد. در مسیر تحلیل کنش‌های مختلف به موضوع مساله و حل مساله، این نظریه کمک شایانی به ما می‌کند.

تعریف

کنش اشخاص مختلف در مواجهه با مساله و تلاش برای یافتن راه‌حل مساله را می‌توان به دو شیوه‌ی «تفکر هم‌گرا» و «تفکر واگرا» تقسیم نمود. ساده‌ترین تعریفی که می‌توان از این دو نوع تفکر ارایه نمود، عبارت‌اند از:

  • تفکر هم‌گرا:‌ ارایه راه‌حل‌های قدیمی در برابر یک مساله است.
  • تفکر واگرا: ارایه راه‌حل‌های جدید در حل مساله است.

تفکر هم‌گرا نوعی از تفکر است که روی یک پاسخ مشخص، سازمان یافته و آشنا تمرکز می‌کند. تفکر هم‌گرا روی سرعت، منطق، دقت تاکید می‌کند و روی بازشناسی تکنیک‌ها، اصول و راهبردهای که قبل در ذهن بود تمرکز دارد.

تفکر همگرا و تفکر واگرا

تفکر واگرا در واقع قدرت اتصال و سازماندهی اطلاعات در ذهن و ارایه چیزی جدید می‌باشد. افرادی که بتوانند ارتباط بیشتری میان داده‌های ذهنی خود بوجود آورند قادر هستند پاسخ‌های متعدد و بیشتر به یک موقعیت بدهند.

در این دو نوع کنش ذهنی متفاوت، می‌توان چنین گفت که؛ در تفکر واگرا، خلاقیت به‌عنوان محور اندیشه مطرح است و در تفکر هم‌گرا، تفکر منطقی و استدلالی، محور عمل می‌باشد.

تفاوت‌های بین تفکر واگرا و تفکر هم‌گرا

این که بگوییم این دو تفکر در مقابل هم قرار گرفته‌اند، شاید کلام درستی نباشد، اما می‌توان گفت که؛ این شیوه‌ها، تفاوت‌های بنیادین با هم دارند. در این‌جا به برخی از این تفاوت‌ها اشاره می‌کنم:

  • جهت تفکر هم‌گرا به سمت عرف وُ عادات جامعه، راه‌ها و افکار پذیرفته شده است، ولی تفکر واگرا از عرف وُ عادات دور می‌شود و سنت‌شکن است.
  • در تفکر هم‌گرا، امور، مربوط به‌هم در نظر گرفته و امور نامربوط کنار گذاشته می‌شوند. تفکر هم‌گرا تلاش می‌کند یک رابطه‌ی منطقی بین عناصر برقرار کند و فرد سعی می‌کند آن را بیابد. ولی در تفکر واگرا، بین امور نامربوط ارتباط برقرار می‌شود و سعی می‌کند، عناصر و اجزا نامربوط را به‌هم متصل کند.
  • در تفکر هم‌گرا، امکان اشتباه نیست و فرد سعی دارد، از اشتباه پرهیز نماید. در تفکر واگرا، به فرد فرصت اشتباه داده می‌شود.
  • برای تفکر هم‌گرا، جهت مشخص است، اما مسیر خاصی در تفکر وجود ندارد و مقصد مشخص نیست.
  • در تفکر هم‌گرا نتیجه تفکر از قبل معلوم است یعنی همیشه یک جواب صحیح، یا ناصحیح وجود دارد که ما تنها به‌دنبال اکتشاف آن هستیم؛ اما در تفکر واگرا، جواب قطعی وجود ندارد و تعداد زیادی جواب وجود دارد که از نظر منطقی ممکن است هر کدام از جواب‌ها به گونه‌ای درست باشد.
  • تفکر هم‌گرا، تلاشی است برای بررسی، انتخاب یا گزینش مهم‌ترین یا امیدوارانه‌ترین راه‌ها که به یک یا چند مورد ختم می‌شود. اما تفکر واگرا تلاشی است برای جست‌وُجو. جست‌وُجوی افکار ما، و توجه به امکانات و مسیرهای فراوان.

عناصر دخیل در تفکر واگرا

گیلفورد بیان می‌کند که در تفکر واگرا، می‌توان سه عنصر را به عنوان مهم‌ترین تفکر همگرا در برابر تفکر واگرا عناصر شناسایی و سنجش کرد:

  • انعطاف‌پذیری یا نرمش اندیشه

در آزمون این عنصر، غیرمعمول بودن جواب‌ها و راه‌حل‌های ارایه شده مورد سنجش قرار می‌گیرد.

در آزمون این عنصر، ارایه راه‌حل یا جواب تازه، بدون استفاده از میانبرهای ذهنی مهم است.

در آزمون این عنصر، تعداد گزینه‌های اعلام شده، در کم‌ترین زمان حایز اهمیت می‌باشد.

توجه، بررسی این عناصر به آن معنی‌ست که؛ هر چه تفکری انعطاف‌پذیرتر، اصیل‌تر و سیال‌تر باشد، میزان واگرایی در آن بیشتر است و در این‌صورت می‌توان گفت؛ آن تفکر، خلاق‌تر است.

گیلفورد و همکارانش، آزمون‌های بسیاری را برای سنجیدن این سه عنصر، استاندارد کردند. از جمله آزمون «عنوان داستان»، «استفاده‌های غیرمعمول» و غیره.

تفکر واگرا بهتر است یا تفکر هم‌گرا

توسعه اندیشه‌های گیلفورد در سال‌هایی که گذشت و همچنین اهمیت یافتن موضوع خلاقیت در موفقیت دنیای معاصر، باعث شد دو اشتباه در خصوص این مساله پیش بیاید. نخست این‌که برخی افراد گمان بردند تفکر واگرا همان خلاقیت است و این دو را با هم یکی دانستند. در حالی که اگر با دقت نظر به این مساله نگاه کنیم، متوجه خواهیم شد، خلاقیت یکی از محصولات و البته شاید مهم‌ترین محصول تفکر واگرا باشد.

خطای دوم آن است که؛ با توجه امکاناتی که تفکر واگرا در حل یک مساله در اختیار افراد می‌گذارد و اهمیت موضوع خلاقیت در روزگار معاصر، عده‌ای دچار این خطا شدند که تفکر واگرا کاملا به تفکر هم‌گرا برتری دارد و بهترین و تنها روش درست تفکر در مواجهه با حل مسایل، تفکر واگراست. در حالی که تفکر خلاق حاصل همکاری تفکر واگرا و هم‌گراست. برای حل مساله یک فرد ابتدا باید ذهن خود را آزاد بگذارد و با تفکر واگرا راه‌حل‌های متنوع و زیادی را بیابد. سپس با استفاده از تفکر هم‌گرا، این محصولات فکری متنوع را از نظر علمی یا عملی و یا مفید بودن، مورد بررسی قرار دهد، بهترین آن‌ها را انتخاب کرده و با فکری متمرکز، به اصلاح، تعدیل، توسعه و اجرای آن بیاندیشید.

به‌طور خلاصه باید گفت؛ تاکید بر اهمیت تفکر واگرا به معنای نادرست بودن یا غیرمفید بودن تفکر هم‌گرا نیست؛ بلکه به دلیل میل بیشتر ذهن ما به سمت تفکر هم‌گرا، لازم است به سمت مقابل و تفکر آزادتر هم توجه داشته باشیم. اما هر دو اندیشه لازم، مفید و هر کدام در جای خود ضروری است.

یکی از آفت‌های تفکر

واقعیت این است که؛ داشتن تفکر هم‌گرا امری فراگیرتر است. این حالت دلایل بسیاری می‌تواند داشته باشد. از جمله میل زیاد ذهن با حرکت در مسیر عادت‌ها. آن چه که تبدیل به عرف و عادت شده است، آزموده و پذیرفته شده است، بنابراین نیازی به سنجش مجدد و پذیرفتن عواقب آن نیز در میان نیست. چقدر آسان‌تر خواهد بود که در همان مسیر همیشگی و بدون هیچ چالش و زحمتی باشیم. بنابراین تفکر هم‌گرا امری رایج در میان انسان‌هاست.

در این حالت تفکر، آفتی رخ می‌دهد. این‌که؛ وقتی که در مواجهه با مساله‌ای «یک» پاسخ به ذهن ما خطور می‌کند، ذهن تمام انرژی را روی آن یک فکر سرمایه‌گذاری می‌کند و راه را به‌روی هر حرکتی می‌بندد و دیگر نمی‌توانیم به پاسخ‌های دیگر بیاندیشیم. اگر حتی تلاش هم کنیم، پاسخ‌های دیگر، تفاوت ماهیتی با آن چه که نخست گفتیم، نخواهد داشت، بلکه پاسخ نخستین را در هسته و تغییرات جزیی را در پوسته ارایه می‌کند.

وقتی به‌صورت هم‌گرا می‌اندیشیم، حتی اگر در لحظه‌ی نخست، افکار متنوع و متفاوتی هم به ذهن‌مان برسد، دستگاه قدرتمند پالایش و سانسور منطقی در ذهن، با سرعت و قدرت، این ایده‌ها را در هم ادغام و حذف می‌کند، تا به یک پاسخ، برای تمرکز برسد.

نکته پایانی

در پایان لازم می‌دانم به این نکته اشاره کنم. اگرچه این روزها در جهان بحث خلاقیت از اهمیت بسیاری برخوردار است و به تبعیت از آن در کشور ما هم این بحث مورد تاکید قرار گرفته است، به‌ویژه در مبحث کارآفرینی. اما واقعیت این است که گرایش به خلاق شدن اذهان نیازمند آموزش و تمرین مداوم است، تا ذهن تربیت شده، در همه‌ی موارد و همه‌ی مراحل، تفکر خلاقانه‌ای داشته باشد و در مواجهه با مسایل روزمره‌ی زندگی که بخشی از آن موضوع کارآفرینی و کسب‌وُکار است، گزینه‌های بهتر را به‌کار بندد. متاسفانه باید گفت که این نیاز آموزشی در خانواده، جامعه و نظام تربیتی پایه و عالی، اجرا نمی‌گردد و هنوز هم در سطح عمل، تفکر هم‌گرا، به تنهایی روش قالب اندیشه است



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.